مورگان شوستر

اخراج مورگان شوستر از ایران

مورگان شوستر

1290 شمسی در چنین روزی، مورگان شوستر کارشناس مالی آمریکایی که برای اصلاح نظام مالی به ایران آمده بود، اخراج شد.

 

1290 شمسی مصادف با 1912 میلادی، مورگان شوستر آمریکایی که برای سامان دادن امور مالیه ایران به این کشور آمده بود با فشار روس‌ها و گروه‌های داخلی از ایران اخراج شد.

 

هنگامی که مجلس نوپای مشروطه برای اصلاح اداره کشور تصمیم گرفت از کارشناسان کشورهای مختلف استفاده کند، دو دولت روس و انگلیس از این اقدام سخت عصبانی شدند.

 

مورگان شوستر معروف‌ترین چهره در بین آنها بود که با اختیارات وسیعی که مجلس به او داد، شروع به انجام اصلاحات دامنه‌دار در امور مالی و اداره گمرکات کرد.

 

روسیه با دو التیماتوم ایران را تهدید کرد و خواستار اخراج مورگان شوستر شد.

 

به رغم ایستادگی مردم و مجلس، سرانجام مورگان شوستر با فشار روس‌ها از ایران اخراج شد و اصلاحات وی ناتمام ماند.

 

مورگان شوستر
مورگان شوستر و همسرش در ایران

مورگان شوستر که بود؟ چرا محبوب ایرانی‌ها شد؟

یکی از محبوبترین آمریکایی‌ها در دل ایرانیان مورگان شوستر است. او تنها 8 ماه در ایران بود اما در همین زمان اندک تلاش فراوانی کرد تا اوضاع مالی ایران را سرو سامان دهد.

 

شوستر در سال ۱۸۹۹ میلادی به تشکیلات گمرک کوبا پیوست. اما در سال ۱۹۰۱ استعفا داد تا به فیلیپین برود و به عنوان مسئول وصول حقوق گمرکی آن کشور در خدمت دولت آمریکا باشد.

 

مورگان شوستر در سال ۱۹۰۶ به عضویت هیئت عالی حاکم (آمریکایی) فیلیپین درآمد.

 

ایرانی‌های متجدد به فرانسه نزدیکی فرهنگی داشتند، ولی در این زمان فرانسه از اعضای فعال «اتفاق مثلث» با انگلیس و روسیه بود.

 

اگر از آلمان هم کمک می‌خواستند، بعید بود که آلمان‌ها- پس از «پیمان پوتسدام» با روسیه- روس‌ها را به خاطر ایران از خود برنجانند.

 

حکومت جدید ایران کارشناسان نظامی و غیرنظامی مورد نیازش را اغلب از دول کوچک اروپایی مثل سوئد و بلژیک می‌گرفت.

 

در سال ۱۹۱۰، زمانی که وزیرمختار ایران در آمریکا از دولت آن کشور درخواست کرد که به‌منظور اصلاح امور مالی ایران، یک کارشناس مالی را برای استخدام در دولت ایران معرفی کند، شوستر با پیشنهاد ویلیام هاوارد تفت، رئیس‌جمهور آمریکا (که شوستر در فیلیپین زیر نظر او خدمت می‌کرد) به دولت ایران معرفی شد.

 

با این اوصاف، توانستند مستشار جوان کاری و تندرویی از آمریکا به نام مورگان شوستر را برای سازماندهی نظام مالی کشور به خدمت بگیرند.

 

شوستر در ۱۹۱۱ میلادی وارد ایران شد.

 

وقتی شوستر به تهران آمد جدیتی از خود نشان داد که دوست و دشمن را غافلگیر کرد. ایران در وضعیت فروپاشی مالی بود. بدهی خزانه سنگین بود و منبع درآمد درستی وجود نداشت، همان درآمد اندک هم بابت بدهی‌ها یکراست می‌رفت دست روس و انگلیس.

 

شوستر چاره را در ایجاد نظام مالیاتی دید، اما قوانین مناسبی وجود نداشت.

 

به همین دلیل از دولت درخواست کرد که اختیارات ویژه داشته باشد. دولت و مجلس که به شوستر اعتماد داشتند، در خرداد 1290 قانونی به تصویب مجلس دوم رساندند که شوستر را به عنوان “خزانه دار کل” تبدیل می‌کرد.

 

این مصوبه به لایحه‌ی بیست و سوم جوزا (خرداد) موسوم شد و دول روس و انگلیس را شوکه کرد.

 

صف آرایی موافقان و مخالفان شوستر تا همین جا مشخص شد. دموکرات‌ها، مشروطه‌طلبان و ملی گراها حامی شوستر بودند و سه گروه هم مخالف او: اول دولت روس و انگلیس، دوم مقامات فاسدی که به هرج و مرج عادت داشتند و نظم و شفافایت برایشان دردسر بود، و سوم متمولان، خان‌ها و شاهزادگانی که دوست نداشتند مالیات بدهند، آن هم با زور یک آمریکایی.

 

یکی از کمک‌های بزرگ شوستر وقتی بود که محمد علی شاه کوشید با نام جعلی “خلیل” وارد ایران شود و با حمایت گسترده‌ی روسیه با جنگ داخلی به سلطنت برگردد.

 

در تابستان 1290 درگیری‌های نظامی میان جناح محمدعلی شاه و دولت مشروطه در گرفت و شوستر با اختصاص وام، بودجه‌ی لازم برای قشون‌کشی علیه شاه مخلوع را ماهرانه سامان داد.

آن‌گونه که شوستر در کتابش می‌نویسد، با استعمار کهن مخالف بود و نسبت به ایران در ارتباط با دو همسایه امپریالیستش حس همدردی داشت.

 

از طرف دیگر چون جوان آمریکایی آزادمنش بود، شیوه‌های سنتی چانه‌زنی و معامله‌گری را که کارها در ایران با آن پیش می‌رفت به خوبی نمی‌فهمید. او درصدد ایجاد یک جزیره کارآیی و درستکاری مالی در میان اقیانوسی از سنت‌های کهنه بود که هنوز توفان سهمگین انقلابش در آن جریان داشت و هنوز دخالت‌های موثر روس و انگلیس گریبانگیرش بود.

 

شوستر با اختیاراتی که مجلس به او داده بود، برای وصول مالیات‌های معوقه و … «ژاندارمری خزانه» را تاسیس کرد و ماژور (سرگرد) کلود استوکس، افسر انگلیسی را به‌صورت مامور به ریاست آن گمارد.

 

استوکس گرایش فراوانی به دموکرات‌ها داشت و هم او بود که پس از کودتای محمدعلی‌شاه به تقی‌زاده و دیگران در سفارت انگلیس پناه داده بود.

 

از این گذشته؛ روس‌ها اجازه نمی‌دادند که در منطقه نفوذ آنها افسری انگلیسی عهده‌دار فرماندهی واحدی نظامی شود.

 

در نتیجه با فشار روس‌ها انگلیسی‌ها که با ماموریت استوکس موافقت کرده بودند، ناچار به عقب‌نشینی شدند. از این رو کار شوستر در ایران با رویارویی با روس‌ها آغاز شد.

 

البته به‌طور طبیعی شوستر دشمنان ایرانی بانفوذی نیز برای خود تراشید، ولی هنوز از حمایت مجلس و مردم برخوردار بود.

 

به‌عنوان مثال، ژاندارم‌های او هرچه سعی کردند مالیات‌های معوقه علاءالدوله را از وی بگیرند به جایی نرسیدند.

 

علاءالدوله حاکم سابق مستبد و مقتدر تهران بود که چوب زدنش به تجار قند و شکر انگیزه مبارزه برای استقلال محاکم قضایی شده بود.

 

اما او بعد رنگ عوض کرده و مشروطه‌خواه شده بود، هرچند دیگر هیچ منصب دولتی نداشت. به‌دستور او ژاندارم‌ها شوستر را کتک زده و بیرون انداخته بودند.

 

این عمل او باعث شد که صدای مردم درآمد و کمی بعد در بیرون خانه‌اش به‌دست افرادی ناشناس به قتل رسید.

 

پس از آنکه شاه مخلوع و شعاع‌السلطنه شکست خوردند و از کشور رانده شدند، درحالی‌که هنوز برادرشان سالارالدوله شورشی‌ها را در غرب رهبری می‌کرد، مجلس دستور مصادره اموال شعاع و سالار را داد.

 

از طرف دیگر محمدعلی‌شاه  و شعاع وابسته به روسیه و مورد حمایت روس‌ها بودند.

 

ولی نه ناصرالملک نایب‌السلطنه طرف روس‌ها بود، نه صمصام رئیس‌الوزرا و نه یفرم‌خان رئیس مقتدر نظمیه.

 

نایب‌السلطنه با اعتدالیون بود و صمصام و بختیاری‌ها تحت امرش و نیز یپرم خان طرف دموکرات‌ها بودند.

 

اما همه آنها و همچنین وزرا و سردمداران دیگر می‌دانستند که روس‌ها با مصادره مخالفت می‌کنند.

 

 

تیم مورگان شوستر
همکاران مورگان شوستر

این را هم می‌دانستند که بدون حمایت انگلیس، که بعد از قرارداد ۱۹۰۷ دیگر فراهم نبود، از پس روس‌ها برنمی‌آیند.

 

روس‌ها مدعی بودند که ملک متعلق به شعاع در حوالی باستیون (در شمال تهران آن زمان حوالی میدان حسن‌آباد) وثیقه وامی است که او از «بانک استقراضی روس» در ایران گرفته است. دولت و بسیاری از اعتدالیون علاقه‌ای به اجرای فرمان مصادره به‌رغم مخالفت روس‌ها نداشتند.

 

شوستر، خشمگین از رفتار روس‌ها، به تشویق سلیمان میرزا و دیگر رهبران دموکرات‌ها، خود دست به‌کار شد.

 

روس‌ها گروهی از سربازان خود را جلوی باغ ملک شعاع مستقر کردند. ژاندارم‌های شوستر وارد عمل شدند و سربازان روس را پی کارشان فرستادند و ملک را گرفتند.

 

همین کار در مورد یک ملک دیگر شعاع هم که نزدیک حضرت عبدالعظیم بود، انجام گرفت.

 

وزیر مختار روس به وثوق‌الدوله، وزیر امور خارجه، اعتراض کرد. وثوق‌الدوله در یک جلسه غیرعلنی مجلس موضوع را مطرح و توصیه کرد که موقتا موضوع مصادره را مسکوت بگذارند.

 

دموکرات‌ها که در اقلیت بودند با هیاهو پیشنهاد وثوق را رد کردند و با جلب حمایت عده‌ای از اعتدالیون اکثریتی قوی تشکیل دادند.

 

سفارت روس یادداشتی رسمی برای دولت فرستاد و خواستار تخلیه ملک شعاع شد. چون مجلس تسلیم نشده بود و مردم هم بهانه‌ای برای ابراز تنفر خود از روس‌ها پیدا کرده بودند، شوستر از فراخواندن ژاندارم‌هایش سر باز زد.

 

تا اینجا مساله دو جنبه داشت: یک جنبه حقوقی صریح، یعنی اینکه ملک حق کیست و یک جنبه سیاسی ضمنی که نشان‌دهنده عزم روس‌ها به دفاع از شعاع بود.

 

ولی بی‌اعتنایی به یادداشت روس‌ها و خشمی که نخوت روس‌ها برانگیخت، موضوع را تبدیل به معاوضه‌ای کرد بر سر اینکه کدام طرف-روس‌ها یا شوستر و مجلس- زورش بیشتر است.

 

نتیجه برای ایران و حکومت مشروطه نوپایش فاجعه بود. روس‌ها به دولت ایران اولتیماتوم دادند و خواستار برکناری شوستر و قول عدم استفاده از مستشاران خارجی بدون تایید روسیه و انگلیس شدند.

 

مجلس و مردم نه تنها عقب‌نشینی نکردند بلکه با مقالات و نطق‌های آتشین به روس‌ها پاسخ دادند و مجلس به اتفاق آرا اولتیماتوم را رد کرد.

 

روس‌ها بخشی از نیروهایشان در شمال را به قزوین حرکت دادند و تهدید به اشغال تهران کردند.

 

تظاهرات خشم‌آلودی در تهران و چند شهر بزرگ دیگر برپا شد. در عتبات صحبت از جهاد شد و آخوند ملاکاظم خود تصمیم به رهبری آن گرفت اما اندکی بعد به مرضی ناگهانی درگذشت.

 

شایع شد که عمال روس سم‌خورش کرده‌اند. دولت صمصام برای جلوگیری از اشغال پایتخت چاره‌ای جز قبول اولتیماتوم ندید.

 

ولی دموکرات‌های مجلس- و به تبع آنها اکثر اعتدالیون- به پیروی از مردم همچنان مقاومت می‌کردند.

 

اما دولت اولتیماتوم را پذیرفت و همراه با جمعی از اعیان مملکت از نایب‌السلطنه درخواست کرد مجلس را منحل کند.

 

نمایندگان زیر بار نرفتند و یپرم‌خان، رئیس نظمیه، با کمک بختیاری‌های صمصام، آنها را به زور وادار به ترک مجلس کرد.

مورگان شوستر خروجش از تهران را این طور توصیف کرده است:

” هرگز فراموش نخواهم کرد آن احساسات و تالمات خود را وقتی از خیابان‌های شلوغ و پرجمعیت تهران که همه‌ی مردم به کار خود مشغو بودند، گذشتیم و به جاده‌ی شوسه‌ی خاموش و بی‌صدا رسیدیم. در آن موقع، وقایع هشت ماه گذشته به قلبم هجوم آورد… آرزوی بسیار و میل مفرطی به خدمت به اهل ایران داشتم…”

 

پی نوشت:
منبع: محمدعلی همایون کاتوزیان، دولت و جامعه در ایران (انقراض قاجار و استقرار پهلوی)، ترجمه حسن افشار، نشر مرکز، ۱۳۸۹.

درباره‌ی morteza rahavard

دانش آموخته علوم سیاسی

همچنین ببینید

انقلاب روسیه

انقلاب روسیه؛ چرا منشویک‌ها شکست خوردند؟

در جریان انقلاب روسیه این الکساندر کرنسکی به رهبری منشویک‌ها بود که تلاش داشت دموکراسی هرچند نیم‌بند را برای روسیه به ارمغان بیاورد، اما تلاش‌هایش به سرانجام نرسید و بلشویک‌ها که تندرو تر بودند قدرت را قبضه کردند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *