فهرست مطالب
در جریان انقلاب روسیه این الکساندر کرنسکی به رهبری منشویکها بود که تلاش داشت دموکراسی هرچند نیمبند را برای روسیه به ارمغان بیاورد، اما تلاشهایش به سرانجام نرسید و بلشویکها که تندرو تر بودند قدرت را قبضه کردند.
به گزارش ره آوردنیوز، الکساندر کرنسکی، آخرین نخست وزیر روسیه قبل از قدرت گرفتن بلشویک ها، تصمیم گرفت به جنگ با آلمان در جریان جنگ جهانی اول ادامه دهد؛ او و دموکراسی نوپایش بهای آن را پرداختند.
به نظر شما کدام یک از رهبران انقلابی روسیه در لندن به خاک سپرده شده است؟
رئیس دولت موقت روسیه، الکساندر کرنسکی، در نزدیکی ویمبلدون در سال 1970 به خاک سپرده شد.
سالگرد انقلاب روسیه فرصتی را برای بازنگری این شخصیت فراهم می کند که تأثیر آن، هرچند زودگذر، از اهمیت زیادی برخوردار بود.
کرنسکی در سال 1881 در سیمبیرسک (اولیانوفسک کنونی) به دنیا آمد. اعضای خانواده او با لنین دوست بودند. پدرش به ولادیمیر اولیانوف جوان آموزش داد. پس از دانشگاه در سن پترزبورگ، کرنسکی که می خواست بازیگر شود، وکیل مدافع انقلابیون شد و در سال 1912 به عنوان عضوی از ترودویک ها، یک حزب غیر مارکسیستی مرتبط با حزب انقلابی سوسیالیست، به دوما راه یافت. او که یک سخنور زبردست بود، رهبر پارلمانی اپوزیسیون سوسیالیست دولت نیکلاس دوم شد و در فوریه 1917، خواستار مخالفت با فرمان تزار برای انحلال دوما شد و سربازان پادگان را به شورش و دستگیری وزرای تزار تشویق کرد.
هنگامی که تزار در آغاز مارس 1917 تحت فشار ژنرال های خود از سلطنت کنار رفت، دولت تحت کنترل کمیته موقت به رهبری شاهزاده جورج لووف قرار گرفت. الکساندر کرنسکی، معاون رئیس شورای پتروگراد، پس از اولین بحران دولت بر سر یادداشت محرمانه پاول میلیوکوف به متحدان بریتانیا و فرانسه مبنی بر متعهد کردن روسیه به اهداف جنگی اولیه خود، وزیر دادگستری منصوب شد و در ماه جولای وزیر جنگ شد.
کرنسکی پس از استعفای شاهزاده لووف در ماه ژوئیه، رهبری دولت را برعهده گرفت و در پایان اوت به فرماندهی کل قوا رسید. او این سمت ها را تا سرنگونی دولتش توسط بلشویک ها در اواخر اکتبر حفظ کرد.
چرا الکساندر کرنسکی شکست خورد؟
ناکامی های دولت موقت به رهبری کرنسکی در دوران پرتلاطم دوران انقلاب مشهود است: در واقع سیاستمداران لیبرال درک کمی از عملکرد دولت در جریان انقلاب داشتند.
آنها وقت خود را بر سر نکات قانونی تلف کردند؛ در حالی که قانون در بحبوحهی انقلاب اهمیت پایانی را دارد.
منشویکها به رهبری الکساندر کرنسکی تمایلی به تحمیل اراده خود نداشتند و تلاش داشتند با توجه به قانون پیش بروند. همچنین آنها نتوانستند اقتصاد در حال فروپاشی را مدیریت کنند. همچنین آنها مایل به ادامه جنگ جهانی اول بودند و از منافع بورژوازی حمایت میکردند، چیزی که برخلاف خواستهی مردم بود.
بسیاری از مورخان استدلال کرده اند که دولت موقت با یک وظیفه غیرممکن روبرو بود. سربازان خواهان پایان جنگ بودند اما تنها صلحی که از آلمان پیشنهاد می شد تسلیم مفتضحانه بود. از سوی دیگر کارگران خواهان شرایط بهتر بودند اما ناآرامی های صنعتی منجر به کاهش بیشتر تولید شد. دولت مجبور بود به خواسته توده ها – به سرعت – عمل کند وگرنه محکوم به فنا بود. از ماه ژوئن کرنسکی که مسئول این اشتباهات بود چندین قدم اشتباه برداشت.
کرنسکی در انقلاب روسیه؛ بازی بین دو اردوگاه رقیب
بزرگترین اشتباه الکساندر کرنسکی این بود که در بین دو اردوگاه رقیب در انقلاب روسیه نقش بازی می کرد؛ از سیاستهای حزبی فاصله داشت، و به اصطلاح یک سیاستمدار سازشکار بود.
انقلاب روسیه برای راستها، انقلابی بیش از حد رادیکال، و برای چپها، بیش از حد بورژوازی بود.
با این وجود، کرنسکی برای دورهای کوتاه، مردی که مردم به دنبال او بودند، سخنوری خوب و مردی با کاریزما بود. او لباس نیمه نظامی می پوشید و سعی می کرد ژست ناپلئونی بگیرد. او در ماههای اولیه از محبوبیت بینظیری، حتی تحسینبرانگیز برخوردار بود. بسیاری او را به عنوان یک نجات دهنده و جانشین واقعی تزار می دیدند. با این حال، یک تضاد ذاتی بین فرهنگ سیاسی روسیه، با وابستگی آن به رهبران قدرتمند، و ایدئولوژی دموکراتیک مراحل اولیه انقلاب وجود داشت، تضادی که در کرنسکی، دموکرات غیردموکراتیک تجسم یافته بود.
کرنسکی به کاخ زمستانی نقل مکان کرد، در آپارتمان های تزار زندگی کرد و از قطار امپراتوری استفاده کرد. او به ظاهر قدرتمند بود اما این قدرت تنها به دلیل مناصبی بود که به او اعطا شده بود. کرنسکی ماهیت بی ثبات محبوبیت تودهای را درک نکرده بود چون برای حفظ آن باید همه را راضی نگه داشت؛ اما همانطور که لنین اشاره کرد، «کرنسکی میخواست منافع مالکان و دهقانان، کارگران و کارفرمایان، کار و سرمایه را هماهنگ کند». این یک کار غیر ممکن بود.
دیدگاههای سیاسی الکساندر کرنسکی در بحبوحهی انقلاب روسیه
کرنسکی دلبستگی به دموکراسی، لیبرالیسم و مردم داشت، اما در مسائل اجتماعی، ارضی و صنعتی دیدگاه ثابتی نداشت و از حمایت هیچ حزبی بهره نبرد. یکی از آشنایان قدیمی اظهار داشت که او یک رادیکال میانه رو و از طبقه متوسط است که معتقد بود سوسیالیست است.
او هیچ احترامی برای عقاید و حقوق دیگران قائل نبود، بارها تصمیمات کابینه را که مغایر با نظر یا منافع او بود، خرابکاری می دانست می کرد. شخصیت ناسازگار، مستبد و خودخواه او نقطه مقابل هر نوع دموکراسی بود.
کرنسکی به عنوان وزیر دادگستری مجازات اعدام را لغو کرد، آزادی مطبوعات را اعلام، تبعیضهای قومی و مذهبی را لغو و برنامههایی برای معرفی حق رای همگانی انجام داد. اینها اقدامات تحسین برانگیزی بود، هرچند مناسب بودن آنها در زمان انقلاب، جنگ و نافرمانی گسترده جای تردید است. اما جدی ترین تصمیم او به عنوان وزیر جنگ برای حمله به نیروهای آلمانی در جریان جنگ جهانی اول بود. این تصمیم در میان فرار و نافرمانی گسترده مردم به سرعت به شکست منجر شد. بلافاصله پس از آن، لووف استعفا داد و کرنسکی رئیس جمهور شد، اما او فقط به طور موقت توانست از پیامدهای سیاسی اجتناب کند. در همان لحظه ای که کرنسکی به اوج قدرت رسید، محبوبیتش شروع به از بین رفتن کرد.
مردمی که انقلاب روسیه را رقم زده بودند، دیگر تمایلی به دیدگاههای میانه رو نداشتند و ترجیح می دادند سیاست های چپ رادیکال را دنبال کنند، درست همانطور که روزهای جولای به احیای راست منجر شده بود.
قطبی شدن سیاست در روسیه چیزی بود که کرنسکی نتوانست با آن کنار بیاید و به اشتباه بزرگ بعدی او منجر شد: ماجرای کورنیلوف.
پس از شکست در حمله به آلمان، کرنسکی به جای الکسی بروسیلوف به عنوان فرمانده کل ارتش، ژنرال لاور کورنیلوف را جایگزین کرد. ژنرالی که جایگاه خوبی در بین سیاستمداران به طور کلی و جریان چپ به طور اخص نداشت.
پس از نافرمانی تودهای که تهاجم به آلمان را نقش برآب کرده بود، کرنسکی مجازات اعدام را بازگرداند، اما حقیقت این بود که دولت هیچ قدرت قهری نداشت. انقلاب فوریه اقتدار سنتی را در هم شکسته بود.
کرنسکی دومین دولت ائتلافی را در 24 ژوئیه تشکیل داد که اگرچه دارای اکثریت سوسیالیست بود، اما همچنان تحت سلطه چهار عضو کادت بود. او در ماه اوت کنفرانس دولتی از نمایندگان جناح چپ و راست را در مسکو (12 تا 15 اوت) برای ایجاد وحدت ملی در مواجهه با بحران پس از دستور حمله به آلمان و تقویت موقعیت خود فراخواند.
کنفرانس هیچ دستاوردی نداشت اما بار دیگر کرنسکی به عنوان شخصیت غالب ظاهر شد.
شورش ژنرال کورنیلوف
جزئیات دقیق «شورش کورنیلوف» نامشخص است، اما آشکار است که ژنرال قصد داشت از نیروهای قابل اعتماد برای سرکوب یک قیام شایعه شده بلشویک ها و برقراری نظم در ارتش استفاده کند. به نظر می رسد که کرنسکی این اقدام را تایید کرده بود، اما به نظر می رسد به این باور رسیده است که کورنیلوف نیز قصد دارد خود را به عنوان رهبر آینده جایگزین او کند. بر این اساس، کرنسکی تغییر سمت داد، شوروی پتروگراد را بسیج کرد، گاردهای سرخ را مسلح و بلشویک هایی را که برای روزهای ژوئیه زندانی شده بودند، آزاد و مسلح کرد. کورنیلوف با این «خیانت» دچار سردرگمی شد و در 1 سپتامبر دستگیر شد.
الکساندر کرنسکی در این جریان بی اعتبار شد؛ او که خود بخشی از توطئه بود به همکار خود خیانت کرد و حمایت جناح راست را بدون جلب حمایت چپ از دست داد. نظم و انضباط در ارتش با سرعت نگران کننده ای بدتر شد. پیروزی کرنسکی بر کورنیلوف به شکست سیاسی او تبدیل شد.
همه علیه او شده بودند، اما پس از آن او روسیه را جمهوری اعلام کرد و خود را فرمانده کل قوا نامید. به تعبیری «کرنسکی امپراتوری بود که لباس نداشت». در این بین خلاء قدرتی که ایجاد شده بود، صحنه را برای به قدرت رسیدن بلشویکها فراهم کرد.
آخرین اشتباه کرنسکی این بود که بلشویک ها را به انجام انقلاب اکتبر برانگیخت. او از ترس افزایش قدرت آنها تصمیم گرفت با بستن دو روزنامه علیه آنها حرکت کند. این اقدام جزئی مقدمه ای برای ضدانقلاب شد و بلشویک ها را تحریک کرد تا کنترل ساختمانها، پل ها و مواضع کلیدی را برای اهداف دفاعی به دست گیرند. کم کم کنترل شهر از طریق یک سری درگیری های بدون خون ریزی به بلشویک ها رسید و به زودی آشکار شد که دولت بسیار ضعیف تر از آن چیزی است که قبلاً تصور می شد.
در این مرحله، در 25 اکتبر، لنین حزب خود را متقاعد کرد که حکومت موقت را سرنگون کند. در واقع این کرنسکی بود که انقلاب اکتبر روسیه را آغاز کرد، نه لنین.
کرنسکی در تلاش برای یافتن نیروهای وفادار از شهر گریخت. هرچند توانست تعدادی را دور خود جمع کند اما در دفاع از موقعیت خود دوباره شکست خورد و مجبور به فرار شد و زندگی خود را تا سال 1970 که از دنیا رفت، در تبعید گذراند.
کرنسکی ابتدا در فرانسه و پس از سال 1940 در ایالات متحده آمریکا زندگی خود را ادامه داد.
الکساندر کرنسکی نه تنها فرصت یک روسیه بهتر را با یک سری قضاوت های ضعیف هدر داد، بلکه دو گروه از خانواده ها – همسر و دو پسر خردسالش و معشوقه و دختر بچه اش – را در فراز و نشیب های جنگ داخلی روسیه رها کرد.
او هیچ تلاشی برای بیرون کردن آنها نکرد و فقط به دنبال جاه طلبی های خود بود. اینکه همسر و پسرانش واقعاً آنجا را ترک کردند و راهی بریتانیا شدند، توضیح میدهد که چرا او در لندن در قبر خانوادگی در کنار همسرش به خاک سپرده شد.
الکساندر کرنسکی یکی از چهره های مهم وقایع سال 1917 در جریان انقلاب روسیه بود که به واسطه مهارت های سخنوری و توانایی بازیگری خود توانست برای مدتی به عنوان ناجی روسیه ظاهر شود.
اما نگاه او به وضعیت آن روزهای روسیه سطحی، سیاست هایش غیرواقعی و قضاوتش ناقص بود. مردم خیلی زود از او سرخورده شدند. او از «وزیر مردم»، «رهبر محبوب» و «نماد دموکراسی» به عنوان «سیاستمدار ضعیف»، «هیستریک» تبدیل شد.
الکساندر کرنسکی در انقلاب روسیه در تلاش برای راضی نگه داشتن همه موفقیتی کسب نکرد و در نهایت منفور همه شد. این شکست غمانگیز، روسیه را به ظلمهای وحشتناک حکومت کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی در ابتدا در زمان لنین و سپس استالین سوق داد.
ممکن است ساده انگاری به نظر برسد که فقط یک مرد را برای فروپاشی دولت موقت و پیامدهای انقلاب روسیه مقصر بدانیم.
واضح است که جنگ جهانی اول علت اصلی این فروپاشی بود. در نهایت، این تصمیم برای ادامه جنگ بود که سرنوشت دولت موقت را رقم زد.
اگر کرنسکی گونهای دیگر عمل میکرد، انقلاب روسیه به سرانجام بهتری میرسید؟ این سوالی است که شاید هیچگاه جواب درستی برایش پیدا نکنیم.