فهرست مطالب
انقلاب روسیه به مردمی که تحت سیطرهی امپراتوری تزاری بود، وعده آزادی داد؛ اما این آزادی با ایجاد اتحاد جماهیر شوروی به پایان رسید.
به گزارش ره آوردنیوز، در پایان دسامبر 1922 میلادی، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (اتحاد جماهیر شوروی) متولد شد. کمی بیش از پنج سال پس از پایان انقلاب روسیه که امپراتوری تزاری را سرنگون کرد، یک دولت _ ملت چند قومیتی که آینده سوسیالیستی و حفاظت از هویت ملی را نوید می داد، در هرج و مرج جنگ داخلی تأسیس شد. اولین دولت مارکسیست-کمونیست جهان به یکی از بزرگترین و قدرتمندترین کشورهای جهان تبدیل شد و تقریباً یک ششم سطح زمین را اشغال کرد؛ قبل از سقوط و انحلال نهایی آن در سال 1991، جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا U.S.S.R از 15 جمهوری: ارمنستان، آذربایجان، بلاروس، استونی، گرجستان، قزاقستان، قرقیزستان، لتونی، لیتوانی، مولداوی، روسیه، تاجیکستان، ترکمنستان، اوکراین و ازبکستان تشکیل یافته بود.
خالق اتحاد جماهیر شوروی که بود؟
ولادیمیر اولیانوف، خالق و اولین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، تبعیدی روسی که بیشتر با نام مستعار انقلابیاش، لنین شناخته میشد، پس از گذراندن نزدیک به دو دهه تبعید در آلمان، به کشورش برگشت و در یک سخنرانی آتشین و یک برنامه سیاسی رادیکال معروف به «تزهای آوریل»، سیاست روسیه و جهان آن روز را متضاد هم تعیرف کرد و گفت: سیاست روسیه جدید و جهان هرگز یکسان نخواهد بود.
بازگشت لنین به کشورش با توجه زیادی در برلین همراه بود و آنگونه که فرماندهی ارشد ارتش آلمان به وزارت خارجه آلمان ارسال کرده بود کاملاً مشهود است “ورود لنین به روسیه موفقیت آمیز بود. او مطابق میل شما کار می کند.”
به نظر می رسد قیصر ویلهلم دوم آلمان در جهت تضعیف امپراتوری تزاری به نیروهای کمونیست لنین پیوسته بود.
سیاست اتحاد جماهیر شوروی جدید که از تودههای استثمار شده سرزمینهای قدیمی تزاری شکل یافته بود از نظر محتوا بنا بود سوسیالیست باشد. هرچند نظامهای اقتصادی و سیاسی باید خط توسعه سوسیالیستی را دنبال میکردند تا مردم را به سمت کمونیسم سوق دهند، اما فرهنگ و سنتهای جمهوریهای شوروی مجزا اجازه ادامه یافتن داشت.
فدارسیونهای اتحاد جماهیر شوروی
همانطور که اغلب در تاریخ شوروی اتفاق افتاده است، واقعیت این شیوه جدید زندگی که با وعدههای زیادی همراه بود عملیاتی نشد. آنچه پدیدار شد، ملت بزرگی بود که میلیون ها نفر را مجبور به تشکیل فدراسیونی کرد که در ابتدا از روسیه، اوکراین، بلاروس و جمهوری های ماوراء قفقاز ارمنستان، آذربایجان و گرجستان تشکیل شده بود.
در طول دو دهه بعد، اتحاد جماهیر شوروی به بزرگترین کشور جهان تبدیل شد، با سیطره بر کشورهایی که شوروی آن را جمهوری های استقلال یافتهی جدید مینامید.
ملت عظیم جدیدی که لنین در سال 1922 ایجاد کرد، با آنچه که او معتقد بود از تحولات انقلابی 1917 پدیدار خواهد شد، فاصله زیادی داشت. مارکسیسم او ظاهرگرا و انترناسیونالیستی بود و میهنپرستی و ناسیونالیسم در آن جایی نداشت.
اگرچه، اتحاد جماهیر شوروی در ابتدا شاهد شکوفایی فرهنگ های ملی در جمهوریهایی مانند اوکراین و بلاروس و به ویژه اهمیت روزافزون زبان های ملی بود، ژوزف استالین در دهه 1930 با متمرکز کردن اقتدار از این سیاست دور شد و تمرکز قدرت بیشتر در دست رهبران حزب در مسکو بود. بنابراین، داستان ایجاد اتحاد جماهیر شوروی داستانی بود که با سرنگونی تزار و وعده آزادی تودههای استثمار شده روسیه آغاز شد و با تولد دولتی قدرتمند، بوروکراتیک و غیر دموکراتیک پایان یافت. این روند امیدهای انقلاب در روسیه را از بین برد.
ژوزف استالین
ژوزف استالین، انقلابی گرجستانی، پس از مرگ لنین در سال 1924 به قدرت رسید. دیکتاتور با یک سری سیاستهای وحشیانه که باعث کشته شدن میلیونها شهروند خود شد، حکومت وحشت راه انداخت.
استالین در طول سلطنت خود – که تا زمان مرگش در سال 1953 ادامه داشت – اتحاد جماهیر شوروی را از یک جامعه کشاورزی به یک ابرقدرت صنعتی و نظامی تبدیل کرد.
استالین مجموعه ای از برنامههای پنج ساله را برای تحریک رشد اقتصادی و تحول در اتحاد جماهیر شوروی اجرا کرد. اولین برنامه پنج ساله بر جمعی کردن کشاورزی و صنعتی شدن سریع متمرکز بود. برنامه های پنج ساله بعدی بر تولید تسلیحات و تقویت نظامی متمرکز بود.
بین سالهای 1928 و 1940، استالین جمعآوری بخش کشاورزی را به اجرا گذاشت. دهقانان روستایی مجبور شدند به مزارع جمعی بپیوندند. کسانی که زمین یا دام داشتند از دارایی های خود محروم شدند. صدها هزار کشاورز نیز با درآمد بالاتر اعدام و اموالشان مصادره شد.
کمونیست ها بر این باور بودند که ادغام مزارع با مالکیت فردی به یک سری از مزارع جمعی بزرگ دولتی، بهره وری کشاورزی را افزایش می دهد.
پاکسازی بزرگ
در میان سردرگمی و مقاومت در برابر سیاستهای جدید در روستاها، بهرهوری کشاورزی کاهش یافت. این موضوع به کمبود شدید مواد غذایی منجر شد.
میلیون ها نفر در طول قحطی بزرگ 1932-1933 جان باختند. اتحاد جماهیر شوروی سالها قحطی بزرگ را انکار میکرد و نتایج سرشماری سال 1937 را که میتوانست میزان تلفات را آشکار کند، مخفی نگه داشت.
قحطی اوکراین – معروف به هولودومور، ترکیبی از کلمات اوکراینی برای “گرسنگی” و “مرگ” – بر اساس یک برآورد جان 3 میلیون 900 هزار نفر را گرفت که حدود 13 درصد از جمعیت آن کشور بود.
استالین با ترساندن مقامات حزب کمونیست و افکار عمومی از طریق پلیس مخفی، تمام مخالفت های احتمالی علیه رهبری خود را از بین برد.
در طول اوج مبارزات تروریستی استالین، دوره ای بین سالهای 1936 و 1938 که به پاکسازی بزرگ معروف بود، حدود 600 هزار شهروند شوروی اعدام و میلیونها نفر دیگر تبعید یا در اردوگاههای کار اجباری به نام گولاگ زندانی شدند.
جنگ سرد
پس از تسلیم آلمان نازی در پایان جنگ جهانی دوم، اتحاد ناخوشایند زمان جنگ بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا و بریتانیا شروع به فروپاشی کرد.
اتحاد جماهیر شوروی تا سال 1948 دولتهای کمونیستی را در کشورهای اروپای شرقی مستقر کرد. آمریکایی ها و انگلیسی ها از گسترش کمونیسم در اروپای غربی و سراسر جهان بیم داشتند.
در سال 1949، ایالات متحده آمریکا، کانادا و متحدان اروپاییاش سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را تشکیل دادند. در واقع اتحاد بین کشورهای بلوک غرب یک نمایش قدرت سیاسی علیه اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش بود.
در پاسخ به ناتو، اتحاد جماهیر شوروی در سال 1955 قدرت را در میان کشورهای بلوک شرق تحت اتحادی رقیب به نام پیمان ورشو تثبیت کرد و جنگ سرد آغاز شد.
مبارزه قدرت جنگ سرد – که در جبهه های سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی بین بلوک شرق و غرب به راه افتاد – تا سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 به اشکال مختلف ادامه داشت.
خروشچف و استالین زدایی در اتحاد جماهیر شوروی
پس از مرگ استالین در سال 1953، نیکیتا خروشچف به قدرت رسید. او در سال 1953 دبیر حزب کمونیست و در سال 1958 نخست وزیر شد.
دوران تصدی خروشچف پرتنشترین سال های جنگ سرد را در بر گرفت. او بحران موشکی کوبا را در سال 1962 با نصب سلاحهای هستهای در 90 مایلی سواحل فلوریدا در کوبا بهراه انداخت.
اما در داخل کشور، خروشچف یک سری اصلاحات سیاسی را آغاز کرد که جامعه شوروی را کمتر سرکوبگر نشان میداد. در این دوره که بعدها به نام استالین زدایی شناخته شد، خروشچف از استالین به دلیل دستگیری و تبعید مخالفان انتقاد کرد، اقداماتی را برای بهبود شرایط زندگی انجام داد، بسیاری از زندانیان سیاسی را آزاد، سانسور هنری را کاهش داد و اردوگاههای کار گولاگ را تعطیل کرد.
بدتر شدن روابط بین اتحاد جماهیر شوروی و چین و کمبود مواد غذایی در سراسر اتحاد جماهیر شوروی، مشروعیت خروشچف را از نظر رهبری حزب کمونیست از بین برد. در نهایت اعضای حزب سیاسی در سال 1964 خروشچف را از سمت خود برکنار کردند.
اسپوتنیک و برنامه فضایی شوروی
شوروی برنامه های موشکی و اکتشاف فضایی را در دهه 1930 به عنوان بخشی از دستور کار استالین برای ایجاد یک اقتصاد پیشرفته و صنعتی آغاز کرد. بسیاری از پروژههای اولیه به دلیل اینکه به ارتش شوروی گره خورده بودند، عملاً مخفی نگه داشته شدند، اما در دهه 1950، فضا به عرصه دراماتیک دیگری برای رقابت بین ابرقدرتهای جهانی تبدیل شد.
در 4 اکتبر 1957، اتحاد جماهیر شوروی به طور علنی اسپوتنیک 1 – اولین ماهواره مصنوعی تاریخ – را به مدار زمین پرتاب کرد. موفقیت اسپوتنیک باعث شد آمریکاییها از اینکه ایالات متحده از رقیب خود در جنگ سرد در فناوری عقب مانده باشد، ترس داشتند.
“مسابقه فضایی” بعدی در سال 1961 هنگامی که فضانورد شوروی، یوری گاگارین، اولین انسان در فضا شد، بیشتر داغ شد.
جان اف کندی، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، در پاسخ به شاهکار گاگارین، این ادعای جسورانه را مطرح کرد که ایالات متحده مردی را تا پایان این دهه روی ماه قرار خواهد داد. در 20 ژوئیه 1969، نیل آرمسترانگ فضانورد اولین کسی بود که بر روی ماه قدم گذاشت.
میخائیل گورباچف
میخائیل گورباچف، سیاستمدار قدیمی حزب کمونیست، در سال 1985 به قدرت رسید. او یک اقتصاد راکد و یک سیستم سیاسی در حال فروپاشی را به ارث برد.
گورباچف برای برون رفت از وضعیت بد اقتصادی و سیاسی دو مجموعه از سیاست ها را معرفی کرد که امیدوار بود سیستم سیاسی و اقتصادی کشور را سر و سامان دهد. این سیاست ها را گلاسنوست و پرسترویکا می نامیدند.
طرح گلاسنوست گورباچف که خواستار گشایش سیاسی بود، در واقع به محدودیت های شخصی مردم شوروی میپرداخت. گلاسنوست آثار باقی مانده از سرکوب استالینیستی را از بین برد، مانند ممنوعیت کتابها (مانند برنده جایزه نوبل بوریس پاسترناک “دکتر ژیواگو”). پس از اعمال این سیاست ها روزنامه ها می توانستند از دولت انتقاد کنند و احزابی غیر از حزب کمونیست نیز میتوانستند در انتخابات شرکت کنند.
پرسترویکا طرح گورباچف برای بازسازی اقتصادی بود. در دوران پرسترویکا، اتحاد جماهیر شوروی شروع به حرکت به سمت یک سیستم ترکیبی کمونیستی-سرمایه داری، بسیار شبیه چین مدرن کرد. کمیته سیاست گذاری حزب کمونیست، به نام دفتر سیاسی، همچنان هدایت اقتصاد را کنترل می کرد. با این حال، دولت به نیروهای بازار اجازه می داد تا برخی تصمیمات تولید و توسعه را دیکته کنند.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی
در طول دهههای 1960 و 1970، نخبگان حزب کمونیست به سرعت به ثروت و قدرت دست یافتند، در حالی که میلیونها شهروند متوسط شوروی با گرسنگی مواجه بودند. تلاش اتحاد جماهیر شوروی برای صنعتی شدن به هر قیمتی منجر به کمبود مکرر مواد غذایی و کالاهای مصرفی شد.
صفهای نان در سراسر دهه 1970 و 1980 در شوروی رایج بود. شهروندان شوروی اغلب به نیازهای اولیه مانند لباس یا کفش دسترسی نداشتند.
شکاف بین ثروت شدید دفتر سیاسی و فقر شهروندان شوروی باعث واکنش شدید جوانانی شد که از پذیرش ایدئولوژی حزب کمونیست مانند والدین خود سرباز زدند.
اتحاد جماهیر شوروی همچنین با تحریمهای خارجی روبرو شد. در دهه 1980، ایالات متحده تحت ریاست جمهوری رونالد ریگان، اقتصاد شوروی را منزوی کرد و با رساندن قیمت نفت به پایین ترین سطح خود در آن دوران کمک کرد. هنگامی که درآمد نفت و گاز اتحاد جماهیر شوروی به طور چشمگیری کاهش یافت، این سیستم شروع به از دست دادن کنترل خود بر اروپای شرقی کرد.
در همین حال، اصلاحات گورباچف دیر به ثمر نشست و بیش از آنکه مانعی بر فروپاشی باشد، به تسریع فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد.
کاهش کنترل بر مردم شوروی، جنبش های استقلال طلبانه را در کشورهای اقماری شوروی در اروپای شرقی جسورتر کرد.
انقلاب سیاسی در لهستان در سال 1989 جرقه انقلابهای دیگر، عمدتاً مسالمتآمیز را در سراسر کشورهای اروپای شرقی برانگیخت و به فروریختن دیوار برلین انجامید.
در پایان سال 1989، اتحاد جماهیر شوروی از هم پاشیده بود.
کودتای ناموفق تندروهای حزب کمونیست در اوت 1991 با کاهش قدرت گورباچف و سوق دادن نیروهای دموکراتیک به رهبری بوریس یلتسین به خط مقدم سیاست روسیه، سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی را رقم زد.
در 25 دسامبر، گورباچف از رهبری اتحاد جماهیر شوروی استعفا داد. اتحاد جماهیر شوروی در 31 دسامبر 1991 وجود خارجی نداشت.