رونالد ریگان و میخائیل گورباچف

چگونه دوستی گورباچف و ریگان به پایان جنگ سرد کمک کرد؟

رونالد ریگان و میخائیل گورباچف

میخائیل گورباچف و رونالد ریگان تمایل یکدیگر را برای عبور از سیاست‌های تنش زا و پایان دادن به بن بست هسته‌ای و مهم‌تر از همه پایان جنگ سرد در یکدیگر تشخیص دادند.

 

به گزارش ره آوردنیوز، یکی سرمایه‌دار مشتاق، بازیگری بود که تبدیل به رئیس جمهوری آمریکا شد، دیگری، یک کمونیست جوان متعهد که از طریق درجات سیاسی برای رهبری اتحاد جماهیر شوروی پیش رفت و علناً برای اصلاحات فشار آورد.

 

اما رونالد ریگان و میخائیل گورباچف که ممکن است همسفران غیرعادی در طول تاریخ بوده باشند، نه تنها یک احترام متقابل، بلکه دوستی ایجاد کردند که به پایان جنگ سرد کمک کرد.

 

رونالد ریگان در سفری که در سال 1990 به خبرنگاران در مسکو داشت، گفت: «من فکر می‌کنم، صادقانه بگویم، من و رئیس‌جمهور گورباچف نوعی پیوند، دوستی را بین خود کشف کردیم، که فکر می‌کردیم می‌تواند به چنین پیوندی بین همه مردم تبدیل شود».

 

ره آوردنیوز را در اینستاگرام دنبال کنید؛ روی نوشته کلیک کنید…

 

اما این حرکت از ابتدا دوستی نبود، رونالد ریگان در ابتدا نسبت به نوع رهبری گورباچف محتاطانه رفتار می‌کرد.

 

ریگان و گورباچف هر دو به دنبال تغییر بودند

به تدریج، ریگان متوجه شد که گورباچف ​​نیز مردی است، نه چندان متفاوت از خودش، یک رهبر ملی که بهترین ها را برای مردمش می خواست و از جنگ هسته ای اجتناب می کرد.

 

مورخ جیسون سالتون در کتاب خود، آقای رئیس جمهور عزیز… ریگان/گورباچف ​​و مکاتباتی که به جنگ سرد پایان داد، می‌نویسد که نامه های محرمانه بین دو رهبر جهان، این دونفر را مجبور به «گفتگو، مناظره، بحث، مخالفت؛ اما همچنین حتی زمانی که فکر می‌کردند هیچ توافقی ممکن نیست، پیشنهادات خود را ارائه دهند.»

 

او می‌نویسد: «ریگان و گورباچف ​​هر دو دریافتند که تغییر در راه است، و هر دو می‌خواستند در سمت درست تاریخ قرار گیرند. اما آنها باید راهی برای غلبه بر چهل سال ایدئولوژی جنگ سرد بیابند. آنها باید راهی برای اعتماد به یکدیگر پیدا می‌کردند.»

 

بیش از 40 نامه، بسیاری از آنها دست نوشته، و چهار نشست در بیش از سه سال، کلید ایجاد این اعتماد متقابل بین رونالد ریگان و میخائیل گورباچف بودند.

 

ریگان در زندگی نامه خود، “یک زندگی آمریکایی” می‌نویسد: «همانطور که اکنون به آنها نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم که اولین حروف شروع روابط محتاطانه در هر دو طرف آن چیزی است که قرار بود نه تنها پایه و اساس یک رابطه بهتر بین کشورهای ما شود، بلکه یک دوستی بین دو مرد بود.»

مطالب مرتبط…

میخائیل گورباچف برای اجلاس سران وارد واشنگتن شد

آیا سقوط اتحاد جماهیر شوروی اجتناب‌ناپذیر بود؟

بوریس یلتسین به عنوان رئیس جمهور روسیه انتخاب شد

 

رونالد ریگان و میخائیل گورباچف

در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان اغلب نقل می کرد که می گفت: «ما به همدیگر بی اعتماد نیستیم زیرا مسلح هستیم. ما مسلح هستیم زیرا به یکدیگر بی اعتمادیم.»

 

ریگان خواهان کنترل تسلیحات بود، اما می‌خواست مطمئن شود که این امر امنیت آمریکا را به خطر نمی‌اندازد.

 

او با احتیاط با میخائیل گورباچف ​​شروع به رابطه کرد، اما می‌خواست بی‌اعتمادی را به حدی پشت سر بگذارد که هر یک از طرفین به نیت خوب طرف مقابل اعتماد کنند. حتی پس از آن، او اصرار داشت: «اعتماد کن، اما تأیید کن».

 

به قدرت رسیدن گورباچف ​​به رهبری اتحاد جماهیر شوروی در 11 مارس 1985، به دنبال یک رشته مرگ حاکمان اتحاد جماهیر شوروی همراه بود. (زمانی که لئونید برژنف در سال 1982، یوری آندروپوف در سال 1984 و کنستانتین چرننکو در سال 1985 درگذشت.)

 

میخائیل گورباچف عمیقاً مایل به اصلاح نظام شوروی و بهبود استانداردهای زندگی بود.

او دریافت که کاهش هزینه‌های نظامی و تعدیل جنگ سرد پیش‌شرط لازم برای دستیابی به اولویت‌های داخلی است.

 

در واقع اگر برژنف شش سال دیگر زنده می‌ماند، ریگان هیچ پیشرفتی در کنترل تسلیحات نمی‌کرد، ریگان به کسی نیاز داشت که در نیمه راه با او ملاقات کند، ریگان این شخص را در گورباچف ​​پیدا کرد.

 

رونالد ریگان و میخائیل گورباچف

ویلیام تاوبمن در کتاب خود، گورباچف: زندگی و زمانه‌اش، می‌نویسد که در سفر ریگان به مسکو در سال 1988، خبرنگاری از رئیس‌جمهور در کرملین پرسید که آیا او هنوز روسیه را «امپراتوری شیطان» می‌داند.

ریگان پاسخ داد: نه. “آن زمان دیگری بود، دوران دیگری.” خبرنگار دیگری پرسید که آیا این دو اکنون دوستان قدیمی هستند؟ “ای! دا!» گورباچف ​​گفت و ریگان افزود: «بله».

 

شاید داستان واقعی پایان جنگ سرد فقط یک داستان ساده از این باشد که چگونه یک رئیس جمهور پیر تندرو ضد کمونیست ایالات متحده و یک اصلاح طلب جوان شوروی کشف کردند که، علیرغم اختلافات گسترده، تمام آنچه که نیاز داشتند، پیدا کردند.

 

تنها باید یک نقطه مشترک توافق برای تغییر جهان پیدا کرد.

 

 

درباره‌ی morteza rahavard

دانش آموخته علوم سیاسی

همچنین ببینید

انقلاب روسیه

انقلاب روسیه؛ چرا منشویک‌ها شکست خوردند؟

در جریان انقلاب روسیه این الکساندر کرنسکی به رهبری منشویک‌ها بود که تلاش داشت دموکراسی هرچند نیم‌بند را برای روسیه به ارمغان بیاورد، اما تلاش‌هایش به سرانجام نرسید و بلشویک‌ها که تندرو تر بودند قدرت را قبضه کردند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *