فهرست مطالب
برخی میخائیل گورباچف را مسئول سقوط اتحاد جماهیر شوروی می دانند؛ اما آیا تنها دلیل این فروپاشی گورباچف بود؟
به گزارش ره آورد نیوز، در روز کریسمس سال 1991، میخائیل گورباچف، رئیس جمهور شوروی، با این سخنان جهان را شوکه کرد و سقوط اتحاد جماهیر شوروی و استعفای خود را از سمت عالی آن اعلام کرد.
گورباچف گفت: «ما اکنون در دنیای جدیدی زندگی می کنیم.»
پس از بیش از 40 سال که به نظر میرسید جهان در آستانه هولوکاست هستهای قرار گرفته بود، جنگ سرد بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده پایان یافت.
آنچه که بزرگترین دولت کمونیستی جهان را تشکیل میداد پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به 15 جمهوری مستقل تقسیم شد و ایالات متحده آمریکا را به تنها ابرقدرت جهانی تبدیل کرد.
آیا گورباچف یک رهبر ضعیف بود؟
افکار عمومی روسیه تا حد زیادی پایان دادن به اتحاد جماهیر شوروی توسط گورباچف را به عنوان فاجعهای در مرز خیانت تفسیر کردهاند.
در یک نظرسنجی که سال 2017 میلادی از روسها به عمل آمد، محبوبیت میخائیل گورباچف بسیار کمتر از دیکتاتور دوران جنگ جهانی دوم یعنی ژوزف استالین بود.
زمانی که گورباچف در سال 1985 میلادی رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی شد، هم وارث اقتصاد رو به زوال و هم یک سیستم سیاسی در حال فروپاشی شد.
بسیاری از مورخان بر این باورند که دو سیاستی که او برای مقابله با چالشهای کشور در پیش گرفت، گلاسنوست («باز بودن فضای سیاسی») و پرسترویکا («تجدید ساختار اقتصادی»)، انحلال نظام شوروی را که قبلاً در حال زوال بود، تسریع کرد.
گلاسنوست، که در اواخر دهه 80 میلادی آغاز شد، فشاری برای شفافیت در حکومت بود.
سانسور دولتی را مهار کرد و به رسانههای شوروی اجازه داد حقایق دردناک و پنهانی را گزارش کنند – مانند این واقعیت که اعتیاد به الکل و مرگ و میر نوزادان در حال افزایش است، امید به زندگی در بدو تولد کاهش مییابد و استانداردهای زندگی در غرب از استانداردهای زندگی در اتحاد جماهیر شوروی پیشی گرفته است-.
گورباچف همچنین به احزاب غیرکمونیست اجازه داد در انتخابات شرکت کنند.
پرسترویکا، که در همان زمان انجام شد، یک فرآیند اصلاحات اقتصادی بود که هدف آن احیای یک اقتصاد طولانی مدت بود.
اتحاد جماهیر شوروی را از مدل فرماندهی مرکزی که در آن تجارت تحت مالکیت و اداره دولت بود، به سمت مدل ترکیبی کمونیسم – سرمایه داری که اصلاحات بازار آزاد را در بر میگرفت، دور کرد.
به شهروندان اجازه داده شد تا مشاغل خصوصی را شروع کنند و خارجیها برای سرمایه گذاریهای مشترک اجازه ورود به کشور را داشتند.
این اقدامات ابتدا با اشتیاق مواجه شد مخصوصاً هنگامی که یک رستوران مک دونالد در پایتخت کشور در ژانویه 1990 افتتاح شد، مردم مسکو را شگفت زده کرد و صفهای طولانی در برابر این نمایندگی ایجاد شد.
اما زمانی که دردهای فزاینده پرسترویکا به موج جدیدی از کمبودها و مشکلات اقتصادی منجر شد، رهبران منطقهای که به تازگی قدرت یافته بودند، مانند لیتوانی و اوکراین، از فضای باز سیاسی نهایت استفاده را کرده و درخواست خودمختاری از کرملین کردند.
چه عوامل دیگری منجر به فروپاشی شوروی شد؟
بی انصافی است که تقصیر سقوط اتحاد جماهیر شوروی را تنها بر دوش میخائیل گورباچف بیاندازیم.
سلف او، لئونید برژنف، سود حاصل از رونق دو دهه نفت را در مسابقه تسلیحاتی با ایالات متحده هدر داد و از فرصت طلایی برای بالا بردن استانداردهای زندگی قبل از ورود گورباچف غفلت کرد.
در همین حال، تغییرات در سراسر اروپای شرقی غوغا میکرد.
ظرف یک سال پس از اعلام گورباچف در دسامبر 1988 مبنی بر اینکه اتحاد جماهیر شوروی کنترل نظامی را بر کشورهای همسایه پیمان ورشو کاهش خواهد داد، این کشورها بلافاصله برای خودمختاری بیشتر تلاش کردند.
رژیمهای کمونیستی در چکسلواکی، لهستان، مجارستان، رومانی و بلغارستان سرنگون شدند.
دیوار برلین سقوط کرد و حرکت به سوی اتحاد مجدد آلمان آغاز شد.
مطالب مرتبط…
همه رهبران اتحاد جماهیر شوروی/ از لنین تا گورباچف
افتتاح اولین رستوران مک دونالد در شوروی
زمانی که گورباچف تلاش کرد تا اصلاحات خود را متوقف کند، دیگر خیلی دیر شده بود.
نیروهای اجتماعی گسترده تری آزاد شده بودند.
در حالی که می توان استدلال کرد که گورباچف از این نظر «ضعیف» بود که از پیامدهای تلاش برای اصلاحات شدید اقتصادی و سیاسی به طور همزمان بی خبر بود، اما در زمینه سیاست حزبی نیز به طور غیرقابل انکاری قوی بود.
میخائیل گورباچف به دلیل کاهش تنشهای جنگ سرد، برنده جایزه صلح نوبل شد.
آیا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به معنای «پیروزی» آمریکا در جنگ سرد بود؟
روزی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، رئیس جمهور جورج اچ. بوش در جنگ سرد “پیروزی” را اعلام کرد.
سرهی پلوخی، استاد تاریخ در دانشگاه هاروارد و نویسنده کتاب آخرین امپراتوری؛ روزهای پایانی اتحاد جماهیر شوروی، میگوید که این اعلامیه گمراه کننده بود.
پلوخی میگوید: «ایالات متحده تلاش میکرد تا تمام توان خود را برای جلوگیری از انحلال اتحاد جماهیر شوروی انجام دهد.”به همین سادگی.»
او می افزاید که پایان واقعی جنگ سرد در اجلاس سران مالت در سال 1989 اتفاق افتاد، جایی که گورباچف و بوش با یکدیگر ملاقات کردند و بر سر صلحی که «بر اساس شرایط ایالات متحده» ساخته شد، به توافق رسیدند.
پلوخی میگوید پس از آن، دولت ایالات متحده فعالانه به دنبال حفظ اتحاد جماهیر شوروی بود و آن را جایگزینی مطلوب برای قدرت هستهای میدید که در بیش از دهها دولت-ملت تجزیه میشد.
بوش حتی در آگوست 1991 به اوکراین سفر کرد تا سخنانی را که بعداً به عنوان “کیف مرغ” خوانده شد، ارائه دهد.
او از اوکراینیها خواست به رای «نه» به جدایی از اتحادیه رأی دهند و آن را «ناسیونالیسم انتحاری» خواند و به اوکراینیها هشدار داد که «آزادی همان استقلال نیست».
ایالات متحده تنها در اواخر نوامبر موضع خود را در مورد انحلال اتحاد جماهیر شوروی تغییر داد زمانی که نظرسنجی در مورد اوکراین نشان داد که رأی استقلال این کشور اجتناب ناپذیر است و کل جمهوری شوروی را در آستانه فروپاشی قرار میدهد.
چه کشورهایی پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شدند؟
پانزده ملت از خاکستر اتحاد جماهیر شوروی برخاستند.
کشورهای بالتیک (لیتوانی، لتونی و استونی) اولین کشورهایی بودند که به خودمختاری دست یافتند.
لیتوانی در مارس 1990 میلادی استقلال خود را اعلام کرد و اعلامیههای دیگری را در سراسر اتحاد جماهیر شوروی آغاز کرد.
پس از همه پرسی مردمی در بهار، میخائیل گورباچف در اوت و سپتامبر 1991، چند ماه قبل از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، جدایی این سه کشور را تایید کرد.
شایسته بود که این سه کشور اولین کشورهایی باشند که اتحاد جماهیر شوروی را ترک کردند، زیرا آنها آخرین کشورهایی بودند که وارد این اتحادیه شده بودند. آنها تنها پس از تسخیر ارتش سرخ استالین بر نیروهای نازی در منطقه بالتیک در سال 1944، تحت کنترل شوروی قرار گرفتند.
اوکراین کشور بعدی بود که با اکثریت قاطع رای به استقلال توسط همه پرسی مردمی در 1 دسامبر 1991، رای دادند؛ این اتفاق اساساً ضربه مرگباری به اتحاد جماهیر شوروی بود.
استعفای گورباچف و انحلال اتحاد جماهیر شوروی به زودی پس از آن اتفاق افتاد و به ارمنستان، آذربایجان، بلاروس، گرجستان، قزاقستان، قرقیزستان، مولداوی، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان خودمختاری جدید اعطا شد.
آیا سیستم کمونیستی به طور کامل حذف شد؟
از سال 2021، چهار کشور وجود داشتند که خود را به عنوان دولت-حزب کمونیستی معرفی می کردند: چین، کوبا، ویتنام و لائوس.
اگرچه چین همچنان توسط حزب کمونیست چین اداره میشود، اما اندکی پس از مرگ مائو تسه تونگ، موسس چین کمونیست، با اصلاحات اقتصادی به سمت اقتصاد بازار آزاد رفت.
به طور مشابه، ویتنام و لائوس نیز تحت حاکمیت تک حزبی “کمونیست” هستند، اما بازارهای خود را به روی اقتصاد جهانی باز کردهاند.
برای کوبا، انحلال اتحاد جماهیر شوروی ویرانگر بود، زیرا به معنای پایان کمکهای شوروی بود.
این، به نوبه خود، کشور جزیرهای را وارد یک بحران مالی کرد، که به آن “periodo especial” (دوره ویژه) میگویند، که در آن قحطی گسترده رخ داد.
از آن زمان، این کشور به سمت یک اقتصاد “بازار مختلط” حرکت کرده است، که در آن برخی از مشاغل برای شرکتهای خصوصی است، اگرچه بیشتر بازار کار تحت کنترل دولت متمرکز است.
مانند اتحاد جماهیر شوروی، کره شمالی دارای یک اقتصاد برنامه ریزی شده متمرکز و یک دولت-حزب واحد است، اگرچه دولت به طور فزایندهای از برچسب “کمونیست” خودداری میکند.