حزب کمونیست رومانی

تسخیر رومانی پس از جنگ جهانی دوم توسط کمونیسم

حزب کمونیست رومانی

پس از پایان جنگ جهانی دوم و فراغ بالی که بلوک غرب به اتحاد جماهیر شوروی داد این کشور را برآن داشت تا کشورهای زیادی را تحت سلطه ی خود در آورد که یکی از این کشورها رومانی بود.

 

ما در این پژوهش تصمیم داریم بینشی واقعی در مورد چگونگی تبدیل شدن رومانی به کشوری کمونیستی برای مدت طولانی ارائه دهیم. در ابتدا حتماً باید متذکر شویم که آتش بس که در طول جنگ جهانی دوم با شوروی امضا شد، عاملی قطعی در به دام افتادن کشورهای اروپای شرقی به دست کمونیسم بود.

 

با این حال، ارگان‌های دولتی در رومانی که سوسیالیست بودند، بازی بزرگی در این پروسه داشتند.

 

ره آورد نیوز را در اینستاگرام دنبال کنید؛ روی نوشته کلیک کنید…

 

در سال 1944 زمانی که رومانی در جنگ جهانی دوم هنوز در طرف دولت‌های محور بود، فشارها از سوی شوروی در حال افزایش بود که تعداد زیادی از ارگان های دولتی را واداشت تا به سوسیالیسم به عنوان پاسخی برای نجات خود نگاه کنند. در این بین، در رومانی نیاز شدیدی به افزایش آگاهی در مورد کمونیسم وجود داشت تا مردم به حزب کمونیست به عنوان آینده‌ی روشن نگاه کنند.

 

تنها مشکل این بود که این افراد نابینا بودند، زیرا آنها فقط چیزهای خوبی را که کمونیسم به ارمغان آورده بود، در نظر می‌گرفتند و فجایع رخ داده را نمی دیدند.

 

کمونیسم چیزهای خوبی برای رومانی به ارمغان آورد. با این حال، این چیزهای خوب هرگز رنج مردم را کم نکرد.

برای درک بهتر، شما را دقیقاً به پایان جنگ جهانی دوم برمی‌گردانیم تا ببینیم چگونه وقایع تحریف شدند.

 

مارشال یون آنتونسکو

1946- مرگ مارشال یون آنتونسکو

پس از اینکه در سال 1944 پادشاهی رومانی میشائیل اول از قدرت برکنار شد، کشور به حزب سوسیالیست تحویل داده شد و حزب او را به مدت یک سال در اتحاد جماهیر شوروی زندانی کرد تا زمانی که محاکمه شود و در آنجا به درخواست خودش به اعدام محکوم شد.

 

او می دانست که به خاطر کارهایی که انجام داده و دیکتاتوری اش علیه اتحاد جماهیر شوروی، حبس ابد برایش بدتر از جهنم خواهد بود. بنابراین او ترجیح داد گلوله را با افتخار بپذیرد.

 

دلیل دیگر مخالفت پادشاه رومانی با آتش بس با شوروی این بود که می‌دانست با ورود کمونیسم به این کشور چه آینده‌ای در انتظار مردمان آن سرزمین خواهد بود.میشائیل اول در یکی از محاکماتش عنوان کرده بود حتی خاکستر رومانی پس از روی کار آمدن کمونیسم باقی نخواهد ماند. منظور او این بود که کمونیسم همه چیزهایی را که رومانی در طول سال ها برای آن تلاش کرده و برای آن مبارزه کرده است، می گیرد.

هر چقدر هم که غم انگیز به نظر می رسد، حق با او بود.

 

مطالب مرتبط…

آیا سقوط اتحاد جماهیر شوروی اجتناب‌ناپذیر بود؟

چگونه اتحاد جماهیر شوروی “بهار پراگ” را به خزان تبدیل کرد؟

همه رهبران اتحاد جماهیر شوروی/ از لنین تا گورباچف

 

درک این نکته ضروری است که حزب سوسیالیست/کمونیست رومانی تمامی دستورات خود را از اتحاد جماهیر شوروی می‌گرفت.

در همان زمان، اتحاد جماهیر شوروی از تمامی منابع طبیعی رومانی استفاده می‌کرد، بدون اینکه پولی بپردازد، زیرا آنها آن را منابعی برای جبران خسارات ناشی از جنگ جهانی دوم می‌دانستند.

 

در اول ژوئن 1946، مارشال یون آنتونسکو در حالی که سوسیالیست‌ها نظاره گر شکست‌های او بودند، هدف گلوله قرار گرفت. پادشاه مایکل اصرار دارد که به جای حکم اعدام به او حکم حبس ابد داده شود. با این حال، او ترجیح داد به آرزوی خود برای مردن برسد تا اینکه در زندان شوروی زندگی کند.

 

میشائیل اول پادشاه رومانی

1947 – کناره گیری از پادشاهی میشائیل اول

در این زمان، پادشاه وقت رومانی میشائیل اول با تشکیل دولت جدید خود از سال 1944، همچنان در قدرت بود. با این حال، حمایت فزاینده از حزب کارگران رومانی (حزب کمونیست رومانی) به رهبری پترو گروزا به یک مشکل تبدیل شده بود زیرا باعث بی ثباتی در دولت شده بود.

گفتنی است، حمایت از این حزب نیز ناشی از حضور نظامی اتحاد جماهیر شوروی در داخل کشور رومانی بود.

 

حتی اگر مردم رومانی عاشق شاه میکائیل اول و شیوه اداره دولت بودند، اولین ضربه از طرف حزب کارگران رومانی در شرف وقوع بود. پس از کنفرانس یالتا در سال 1945، پترو گروزا یک موقعیت کلیدی در داخل دولت به دست آورد و با حمایت اتحاد جماهیر شوروی، قدرت انجام آنچه را که می‌خواست در رومانی بدست آورد.

 

در 30 دسامبر 1947، پترو گروزا و حزب کمونیستش، پادشاه را مجبور کردند که از قدرت کناره گیری کند. پادشاه نمی‌خواست حکومت رومانی را به یک حزب کمونیست واگذار کند، زیرا او به خوبی می‌دانست که این امر برای آینده رومانی چه معنایی خواهد داشت. در پایان، پادشاه تقریباً با تهدید اسلحه مجبور به امضای کناره گیری شد. میکائیل اول تا سال 2007، زمانی که اولین دیدار خود را به انجام داد، در تبعید بود.

 

یک هفته پس از تبعید پادشاه، جمهوری سوسیالیستی رومانی با مشارکت اتحاد جماهیر شوروی و تحت سلطه این کشور تاسیس شد.

 

رومانی کشوری است که بهترین و بدترین کمونیسم را تا سال 1989 به خود دیده است.

 

کنستانتین یون پرهون

1948- ریاست کنستانتین یون پرهون

یکی از باهوش ترین و تحصیلکرده ترین رومانیایی ها در آن زمان با دکترای افتخاری از دانشگاه چارلز، کنستانتین یون پرهون بود که او نیز بدجنسی کمونیستی خود را داشت.

 

پرهون خود را رئیس هیئت رئیسه مجلس بزرگ ملی در رومانی کرد، که ظاهراً با هماهنگی، رومانی را تحت یک رژیم کمونیستی تا سال 1952 مدیریت کرد. زمانی که پترو گروزا قدرت را در دست گرفت و نشان داد که یک سیستم کمونیستی واقعی دست نشانده‌ی اتحاد جماهیر شوروی باید چگونه باشد.

 

از آنجایی که پرهون در کشورهای خارجی تحصیل کرده بود، شبکه بزرگی از ارتباطات مهم در سراسر اروپا داشت که از سال 1918 ساخته شده بود. مورخان می گویند که پرهون بیشتر یک پیاده نظامی بود که برای بزرگ کردن حزب کارگران رومانی مورد استفاده قرار گرفت.

 

پترو گروزا حتی قبل از جنگ جهانی دوم به کمونیست بودن شهرت داشت. شروع جمهوری سوسیالیستی رومانی به شدت تحت تأثیر دوستی او با بسیاری از ارگان های دولتی شوروی و ارتباطات قوی کمونیستی بود. پترو گروزا همچنین برای کمک به مذاکره در مورد آتش بس با اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ جهانی دوم مامور شد که در آن درخواست کناره گیری پادشاه را برای امضای آتش بس داده بودند؛ گروزا گفته بود این خواست از طرف اتحاد جماهیر شوروی عنوان شده بود. بعدها، مورخان معاصر دریافتند که این یک دروغ بزرگ بود، درست است که شوروی می خواست رومانی تحت یک دولت کمونیستی باشد. با این حال، آنها هرگز قصد خود را نسبت به کناره گیری پادشاه اعلام نکرده بودند.

 

پترو گروزا

1952 – پترو گروزا به قدرت رسید

کمونیسم در رومانی قاطعانه عمل می‌کرد به این معنا که بسیاری از تصمیمات با اسلحه گرفته می شد. شما نمی‌بینید مورخان درباره نویسندگان مشهوری صحبت کنند که به دلیل نوشتن حقیقت در مورد چگونگی غلبه بر رومانی توسط کمونیسم تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار گرفته یا تیرباران شده‌اند؛ چون قبل از انتشار آن‌ها را سوزاندند.

 

چیزی که کمونیست‌ها و در راس آن پترو گروزا بیش از همه از آن متنفر بودند، شخصی بود که کمونیسم را منفی به تصویر می‌کشید. ناعادلانه خواندن کمونیسم باعث می‌شد دقیقاً در وسط روز تیرباران شوید.

 

سیستم کمونیستی که برای آینده رومانی به اجرا گذاشته شد، خشونتی تهدیدآمیز را برای جمعیت فقیر رومانی به همراه داشت. حکومت رومانی تحت سلطه کمونیسم را می‌توان در بین کشورهای اروپایی بی‌نظیر دانست؛ حجم وسیعی از خشونت علیه مردم رومانی بی مثال بود.

 

پس از پترو گروزا، بسیاری از رهبران رومانی تا سال 1989 همین سیاست را دنبال می‌کردند، زمانی که نیکولای چائوشسکو (آخرین رهبر کمونیست رومانی) توسط مردم خود تیرباران شد و کمونیسم را سرنگون کرد.

 

بسیاری نمی دانند که رومانی در واقع آخرین کشور اروپایی تحت یک سیستم کمونیستی بود؛ کمونیسم آخرین بار در رومانی سقوط کرد. بسیاری زندگی شهروندان رومانیایی در دوران کمونیستی را علیرغم همه تبلیغات، فلاکت بار توصیف می کنند.

 

آخرین کلماتی که یون آنوتنسکو در محاکمه خود به طور علنی بیان کرد، علیرغم اینکه خود نیز دیکتاتوری بود که تحت تأثیر فاشیست ها بود، بیش از حد درست بود. اتحاد جماهیر شوروی از سال 1947 تا 1985 به شدت بر دولت رومانی تأثیر گذاشت تا جایی که اتحاد جماهیر شوروی می‌کوشید رومانی را از بسیاری جهات دقیقاً شبیه اتحاد جماهیر شوروی درست کند.

نیکلای چائوشسکو و همسرش النا

اما خزان کمونیسم از راه رسید؛ نيکلای چائوشسکو آخرین دیکتاتور کمونیست رومانی بود.

 

زندگی مردم رومانی در دوران چائوشسکو زندگی نبود، مرگی تدریجی بود. نيکلای چائوشسکو را مردم نه به بانگ بلند که پچ پچ کنان در خلوت پستوهای امن، خفاش خون آشام ميخواندند اما خود او همانند هر خودکامه ديگری فرياد مردمی را باور ميداشت که در مراسم دولتی او را «رهبر محبوب خلق» ميخواندند.

 

وی می‌گفت: مرا رهبر محبوب می خوانند. نيروهای نظامی، انتظامی و امنيتی به سر من سوگند می خورند. نيکلای چائوشسکو اين چنين گزافه ميگفت.

 

پايه های کمونيسم که در اروپای شرقی به لرزه درآمد، ديکتاتور کارکشته رومانی، تکرار سقوط آرام آرام حکومتهای کمونيستی در بلوک شرق را در رومانی از جنس قصه های شاه پريان دانست و به پوزخند ياد آوری کرد که اگر روزی درختهای گلابی در رومانی به جای گلابی سيب بدهند حکومت او نيز فرو خواهد پاشيد.

 

ناآراميهای ضد استبداد و خودکامگی در رومانی بر خلاف ديگر قلمروهای کمونيستی در آغاز بسيار ناچيز بود. اما همانند هر انقلاب ديگری جرقه آتش انقلاب در رومانی در جايی زده شد که هيچ کس به خواب هم نميديد. در يک شهر کوچک مرزی، در شهر “تيمی شوآرا”. در اين شهر پرت افتاده، لاسلو توکس، کشيش وابسته به کليسای مجارستان روز دهم دسامبر سال ۱۹۸۹، زير فشار مسوولان حکومت کمونيستی اعلام کرد که ناگزير از مهاجرت است. لاسلو توکس (Laszlo Tokes) ماموران امنيتی کمونيست را به نفوذ در کليسا و به مداخله دين جهانی در امور دينی و معنوی متهم کرده بود. لاسلو توکس، کشيش گمنام در شهر پرت افتاده تمی شوآرا گفت: “… مردمی که در نخستين ساعات گرد آمدند از اعضا کليسای خود ما بودند، از اعضای جماعت مومنان اصلاحگرای تيمی شوآرا (TIMI SOARA) اما بعد ساعت به ساعت بسياری از مردم شهر تيمی شوآرا فارغ از باپتيست، ارتدکس، مجار و کاتوليک بودنشان و فارغ از کيش و آيين و مليتشان به ما پيوستند”.

روز نوزدهم دسامبر، ۱۸ آذر، سراسر تيمی شوارا دست به اعتصاب زد.

روز بعد مسئولان حکومتی از جمله شهردار تيمی شوآرا به کليسای کشيش توکس آمدند و از اجتماع کنندگان خواستند که پراکنده شوند. معترضان، آنان را هو کردند و تمامی راههای مجاور کليسا را بستند. آنها فرياد ميزدند: آزادی! آزادی!
به گفته لاسلو توکس مردم انگيزه اوليه اعتراضشان را از ياد برده بودند و اکنون سرنگونی نظام را ميخواستند.

چهارصد کيلومتر دورتر از شهر پرت افتاده تيمی شوآرا، در بخارست، پايتخت رومانی، خبر ناآراميها را به ديکتاتور، به نيکلای چائوشسکو رساندند. او همانند هر خودکامه ديگری دست خارجيها را در پس پرده نا آراميهای تيمی شوآرا ديد.

نيکلای چائوشسکو بر سر ماموران انتظامی و امنيتی اش فرياد زد: “چرا اين معترضان دست نشانده اجنبی را به گلوله نبستيد؟”. او زمام امور کليه دستگاهها، نهادها و نيروهای مسلح و امنيتی را شخصاً در دست گرفت و فرمان داد: “گلوله بارانشان کنيد”. روز هفدهم دسامبر، ۲۶ آذر، دو روز پس از آغاز اجتماع معترضان، تيمی شوارا به خاک و خون کشيده شد.

 

روز بعد از اين خونريزی، روز دوشنبه، بيمارستانهای تيمی شوارا انباشته از مجروحان بود. ماموران سکوريتاته (securitate)، دستگاه مخوف امنيتی نيکلای چائوشسکو، شماری از کشته شدگان را شتابان و در نهان به خاک سپردند. شماری از جنازه ها را نيز به فرمان چائوشسکو روانه بخارست کردند تا در آنجا بسوزانند و ردی هم از آنها بر جای نگذاردند.

نيکلای چائوشسکو نفسی تازه کرد. از دريچه نگاه او شورش در تيمی شوارا پايان يافته بود. او اکنون با خيالی آسوده ميتوانست به سفر از پيش برنامه ريزی شده اش برود. به ميهمانی به تهران.

 

همزمان با ديدار نيکلای چائوشسکو و سران جمهوری اسلامی در تهران، ماموران امنيتی رومانی کوشيدند تا آخرين اخگرهای آتش انقلاب و شورش در تيمی شوارای به خون کشيده شده را در زير خاکستر سرکوبی خفه کنند. اما چنين نشد.

روز نوزدهم دسامبر، ۱۸ آذر، سراسر تيمی شوارا دست به اعتصاب زد. شامگاه روز بعد، نيکلای چائوشسکو که از پذيرايی گرم در جمهوری اسلامی به رومانی بازگشته بود در پيامی تلويزيونی ناآراميهای تيمی شوارای داغديده را محصول مداخلات خارجی دانست و از مردم رومانی خواست که نگذارند اين شورشها در جای ديگری تکرار شود.

 

روز بعد، بيست و يکم دسامبر ۱۹۸۹، سی آذر ۱۳۶۸، نيکلای چائوشسکو به دليلی که برای هميشه با خود به زير خاک برد ناگهان از مردم رومانی خواست که برای شنيدن سخنرانی او در قلب شهر بخارست، در پايتخت، گرد آيند. شايد او روی احتشام و جذابيتش بيش از اندازه حساب ميکرد و اميدوار بود با سخنانی دلفريب مردم را به سوی خودش جذب کند. اما در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد. دل انقلاب از خارا نيز سنگ تر است.

از سخنرانی نيکلای چائوشسکو در بالکن ساختمان کميته مرکزی حزب کمونيست در بخارست خطاب به انبوه مردم، دقيقه ای بيش نميگذشت که از دل جمعيت، اين جای و آن جای فرياد بر آمد “تيمی شوارا!”… فرياد بر آمد “مرگ بر چائوشسکو!”

 

نيکلای چائوشسکو که آشکارا تکان خورده بود کوشيد به سخنرانيش ادامه دهد.
بار ديگر فريادهای خشم صدای او را خاموش کرد. “مرگ بر قدرت مطلقه!”… “تيمی شوارا”… “آزادی! آزادی!”

 

نيکلای چائوشسکو ناگزير و ناگهان جايگاه سخنرانی را ترک گفت. بعد از ظهر همان روز، مرکز بخارست، پايتخت رومانی، انباشته از مردمی بود که يک صدا سرنگونی حکومت نيکلای چائوشسکو را ميخواستند.

 

سراسر بخارست به عرصه درگيری ماموران رسمی و غير رسمی حکومت با مردم بدل شد. درگيريهايی که تا بامداد روز بعد ادامه يافت. در سپيده دم پس از همين درگيريها، راديوی دولتی رومانی از برقراری حکومت نظامی و حالت فوق العاده در سراسر آن کشور خبر داد. اندکی بعد، همين راديو گزارش داد که واسيله ميله آ (VASILE MILEA)، وزير دفاع، بر اثر افشای خائن بودنش خودکشی کرده است.

تا امروز هنوز روشن نيست که واسيله ميله آ را کشتند يا به خودکشی واداشتند اما به نظر ميرسد که اين دست راست نيکلای چائوشسکو فرمان او را برای تيراندازی بی محابا و مرگبار به مردم ناديده گرفته بود. با اعلام اين خبر ارتش نيز به مردم پيوست. مردم تشنه آزادی تار و پود کمونيسم را همراه زنجيرهايی که بر پای آنان بسته بود گسستند. بر ناقوسهای مرگ کمونيسم در سراسر رومانی کوفته شد.

تیرباران چائوشسکو و همسرش

سه روز بعد، روز بيست و پنجم دسامبر، نيکلای چائوشسکو و همسرش اِلِنا را، که او نيز از بلندپايگان حکومت اقتدارگرای رومانی بود به دنبال محاکمه ای کوتاه زير آتش جوخه تيرباران اعدام کردند.

 

 

پی نوشت:
رادیو فردا
historyofyesterday.com

درباره‌ی morteza rahavard

دانش آموخته علوم سیاسی

همچنین ببینید

یواخیم فون ریبنتروپ

یواخیم فون ریبنتروپ: یک چهره پیچیده در آلمان نازی

یواخیم فون ریبنتروپ یک شخصیت محوری و بحث برانگیز در تاریخ آلمان نازی باقی مانده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *