فهرست مطالب
اردیبهشت ۱۲۷۵ شمسی در چنین روزی؛ روزی که ناصرالدین شاه قاجار به شکرانه پنجاهمین سالگرد سلطنت قصد زیارت حضرت عبدالعظیم کرد، شخصی ملبس به لباده فراخ ایرانی به شاه نزدیک شده، در آستین فراخش اسلحه کمری را بیرون آورده و به طرف شاه شلیک میکند.
جهان در روزی که گذشت؛
اردیبهشت 1275 شمسی مصادف با 1896 میلادی در چنین روزی؛ ناصرالدین شاه قاجار در پنجاهمین سالگرد سلطنتش به دست میرزا رضا کرمانی به قتل میرسد.
این گزارش کلنل کاساکوفسکی فرمانده بریگاد قزاق ایران است به گراندوک اعظم جانشین امپراتور روسیه در ستاد ارتش قفقاز درباره ترور ناصرالدینشاه در ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵؛
«روزی که شاه قاجار به شکرانه پنجاهمین سالگرد سلطنت قصد زیارت حضرت عبدالعظیم کرد و «قبل از چاشت، روانه حرم میشود. اطرافیان شاه پیشنهاد میکنند که شاه قبل از رفتن به حرم ناهار میل کند، ولی شاه قبول ننموده گفته است که نماز بیش از ده دقیقه طول نمیکشد و بهتر است بعد از نماز ناهار بخورد. در این وقت اگرچه چیزی که سبب سوءظنش شود در میان نبوده معذالک اطرافیان شاه تحت تاثیر یک حس باطنی پیشنهاد میکنند که قبلاً همه زائرین را از حرم بیرون کنند. شاه جواب میدهد که دلش میخواهد به همراه دیگر مردم زیارت نماید. هنگامی که شاه در کنار ضریح بود، شخصی ملبس به لباده فراخ ایرانی، عریضه به دست، به شاه نزدیک میگردد. در آستین فراخ لبادهاش رولوری (اسلحه کمری که شش فشنگ در آنجا میگیرد) داشته که با آن به طرف شاه شلیک میکند. شاه فقط توانسته بگوید: «بگیرید، بگیرید». و بیجان روی دست پیشخدمتی که در کنارش بوده میافتد. ملازمان شاه پیکر او را به مقبره مجاور موسوم به امامزاده سید حمزه که جیران خانم فرحالسلطنه محبوبترین همسر شاه در آنجا مدفون بود میبرند. در این هنگام بدن شاه چند بار تکان خورده ولی این تشنجی بیش نبوده است. یک ساعت و نیم، جسد در شاه عبدالعظیم بوده، پس از آن تصمیم میگیرند که آن را به تهران حمل نمایند. جسد شاه را در کالسکه نشانده و صدراعظم سراسر راه با دستمال صورت وی را باد میزده است. چنانچه گوئی میخواهد حالش را به جای آورد. کالسکه را هم به تاخت راندهاند.»
ناصرالدین شاه قاجار که بود؟
ناصرالدین میرزا در 26 تیر 1210 در یکی از روستاهای شهر تبریز متولد شد.
زمانی که ناصرالدین شاه، متولد شد، پدرش محمد شاه در جنگی پیروز شده بود و بهدلیل فتح در جنگ، نام پسرش را ناصرالدین گذاشت.
تولد ناصرالدین شاه با جشن و شادی پیروزی و میگساری شاهانه برگزار شد. او سومین فرزند محمد شاه محسوب میشد که از میان فرزندان زیادش که در خردسالی وفات مییافتند، به بزرگسالی رسیده و عنوان ولیعهد قاجاریه را از آن خود کرده بود.
محمدشاه در ۱۲ سالگی با دستور فتحعلی شاه با دختر عمهاش ملک جهان خانم که در آن زمان ۱۴ ساله بود ازدواج کرد.
فرمان ولیعهدی ناصرالدین شاه در سال 1227 شمسی در تبریز خوانده شد. آصفالدوله که دایی محمد شاه بود، تلاش کرد تا جلوی ولیعهدی ناصرالدین شاه را بگیرد؛ اما در این کار توفیق نیافت.
در زمان ناصرالدین شاه علاوه بر افغانستان، بسیاری از سرزمینهای ایران واقع در شمال خراسان شامل مرو، خوارزم و خیوه توسط روسها به یغما رفت و در همان حال انگلستان نیز قسمتهایی از سیستان و بلوچستان را از ایران جدا ساخت. اقدامات و در حقیقت خیانتهای میرزا آقاخان نوری، ناصرالدین شاه را خشمگین کرد و حکم عزل وی را صادر نمود.
تجدد خواهی در عصر ناصری
دوران پادشاهی 50 ساله ناصرالدین شاه بر ایران دارای فراز و نشیبهای زیادی بود. شاید مهمترین رخداد دوران پادشاهی ناصرالدین شاه، تجدد خواهی بود که از غرب وارد ایران شده بود؛ به قول معروف اگر پا گذاردن غرب در دوران جدید کاملاً تدریجی، طبیعی و از سر آگاهی و همراهی تودهی مردم بود، چنین آغازی برای ایرانیان ناگهانی و از پی شکستهای پیدرپی نظامی رخ داد.
در طول 50 سال دوران پادشاهی ناصرالدین شاه صدراعظمهای مختلفی آمدند و رفتند؛ از میرزا تقی خان معروف به امیرکبیر تا میرزا علیاصغر خان امینالسلطان، اما از عملکرد جاودانه امیرکبیر که بگذریم، این میرزا حسین خان سپهسالار بود که فکر تجدد و مدرنیته را در دربار قاجار وارد کرد.
سپهسالار با فراهم کردن سفرهای متعدد ناصرالدین شاه به فرنگ او را از پیشرفت در دنیای غرب آگاه کرد. همین سفرها باعث شد فکر تجدد خواهی و مدرنیته نیز در شاه قاجار جرقه بزند.
سپهسالار به منظور آشناسازی شاه با پیشرفتهای غرب و تسریع در روند نوسازی ایران، سعی نمود تا ناصرالدین شاه را به مسافرت فرنگ روانه کند. سپهسالار فکر میکرد این سفرها همان سودی را خواهد داشت که از سفر پطرکبیر به اروپا عاید روسیه شد.
گرچه تلاش وی در فرستادن شاه قاجار به اروپا خالی از لطف نبود اما به قول کسروی: « به جای اینکه شکوه نیروی اروپا را نتیجهی همدستی دولت و ملت دانسته و تودهها را به تکان آورد و به کارهای سودمند وادارد، از دیدن آن همه شکوه و نیرو خیره گردید و به نومیدی گرایید و در برابر همسایگان ناتوانی و زبونی بیشتر نمود»
پشت پرده اعطای امتیاز رویتر توسط ناصرالدین شاه/ نقش میرزاحسینخان سپهسالار در واگذاری امتیاز
به هر روی، ناصرالدین شاه پس از بازگشت سفر از اروپا، به درباریان در باره قانون و اهمیت آن سخن راندو چنین گفت: «در این سفر ملاحضه کردیم که تمام نظم و ترقی اروپا به جهت این است که قانون دارند، ما عزم خود را جزم نمودهایم که در ایران قانونی ایجاد کرده و از روی قانون رفتار نماییم، شما بنشینید و قانون بنویسید…»
شاه در این خصوص انقدر تاکید و اصرار داشت و مبالغه نمود که از حد و حصر گذشت.عباس میرزا ملک آرا به مطلبی اشاره دارد که بسیار مهم است: «هیچ یک از ما که چیزی میفهمیدیم، نتوانستیم عرض کنیم بند اول قانون سلب امتیاز و خودسری از شخص همایون است و شما هرگز تمکین نخواهید فرمود. لاعلاج همه بلی بلی گفتیم و حکم شد در مجلس دربار جمع شده، مذاکره نماییم.»
با برکناری سپهسالار، پرونده اصلاحات عصر ناصری که با عباس میرزا شروع شده بود، بسته شد به گونهای که از سال 1259 تا 1275 شمسی یعنی در دوره 15 ساله آخر سلطنت ناصرالدین شاه، مملکت به چنان ظلم و ستم و وابستگیای گرفتار آمد که در نهایت به ترور شاه انجامید.
قلب شاه قاجار با گلولهای که از تپانچه پنج لول یک رعیت ایرانی خارج شد از حرکت ایستاد، رعیتی که رویای قتل ناصرالدین شاه مالیخولیای ذهنش بود و با فکر اجرایی کردن آن شب و روز میگذراند. چه آنکه میرزا رضا چند سال قبل از آن نیز به هنگام تعزیهخوانی تکیه دولت که در غرفه حاج محمدحسین امینالضرب خدمت میکرد، به هنگام گردش شاه در غرفهها نیت کرد با کاردی که در اختیار داشت مقصود خود را انجام دهد اما احتیاط کرد که مبادا کارگر نگشته و کارها بدتر و سختتر شود.
«شاه شهید» لقبی شد برای نامیدن ناصرالدین شاه اما داستان قتل او در سرعت حوادثی که سلطنت مظفرالدین شاه قرار بود به خود ببیند رفته رفته فراموش شد.
ناصرالدین شاه قاجار سرانجام در فاصله بین مزار حضرت شاه عبدالعظیم و مراز امامزاده حمزه به خاک سپرده شد.