اشغال چکسلواکی توسط آلمان نازی

اشغال چکسلواکی توسط آلمان نازی

مارس 1939 میلادی در چنین روزی، نیروهای هیتلر به چکسلواکی، کشوری که در قربانگاه پیمان مونیخ ذبح شد، حمله کرده و آن را اشغال می‌کنند.

 

جهان در روزی که گذشت؛

به گزارش ره آورد نیوز، مارس 1939 میلادی مصادف با اسفند 1317 شمسی، کشورهای غربی دو دستی چکسلواکی را تقدیم آدولف هیتلر می‌کنند، به این امید که با اشغال این کشور طمع دست‌اندازی‌اش نسبت به کشورهای دیگر فروکش کند.

 

تلاشی بیهوده برای جلوگیری از اهداف امپراتوری آلمان.

 

در 30 سپتامبر 1938، آدولف هیتلر رهبر آلمان، بنیتو موسولینی رهبر ایتالیا، ادوارد دالادیه، نخست وزیر فرانسه و نویل چمبرلین، نخست وزیر بریتانیا پیمان مونیخ را امضا کردند.

 

پیج اینستاگرام مارا دنبال کنید؛ روی نوشته کلیک کنید…

 

این پیمان سرنوشت چکسلواکی را رقم زد و عملاً آن را به نام صلح به آلمان تحویل دادند.

 

پیمان مونیخ
آدولف هیتلر و چمبرلین نخست وزیر بریتانیا در کنفرانس مونیخ

با وجود اینکه این توافق قرار بود تنها سرزمین سودنتن لند، آن بخش از چکسلواکی که در آن 3 میلیون آلمانی‌تبار زندگی می‌کردند، به دست هیتلر داده شود.

 

این پیمان ماشین جنگی هیتلر آماده می‌شد تا سرزمین‌های دیگری را اشغال کند.

 

با این پیمان هیتلر، 66 درصد زغال سنگ چکسلواکی، 70 درصد آهن و فولاد و 70 درصد توان الکتریکی چکسلواکی را در اختیار گرفت.

 

مطالب مرتبط…

آدولف هیتلر با نقض معاهده ورسای، راینلند را دوباره اشغال کرد

 

صرف نظر از اینکه دولت چک برای جلب رضایت هیتلر چه امتیازاتی می‌خواست، خواه انحلال حزب کمونیست یا تعلیق کلیه معلمان یهودی در مدارس اکثریت آلمانی‌ها، شایعات در مورد «الحاق چکسلواکی به رایش» ادامه یافت.

 

آدولف هیتلر

هرمان گورینگ اظهار داشت: در واقع، در اوایل اکتبر 1938، هیتلر به صراحت اعلام کرد که قصد دارد دولت مرکزی چکسلواکی را وادار کند که به اسلواکی استقلال بدهد.

 

گورینگ می‌گوید: این امر باعث می‌شد که دولت چک «بیشتر تحت الطاف ما» قرار گیرد.

 

اسلواکی در 14 مارس 1939 “استقلال” خود را (در واقع وابستگی کامل به آلمان) اعلام کرد.

 

سپس، در 15 مارس 1939، در جریان ملاقات با رئیس جمهور چک، امیل هاخا (امیل هاچا) – مردی که ضعیف و احتمالاً پیر به حساب می‌آمد – هیتلر تهدید کرد که پراگ، پایتخت چک را بمباران می‌کند؛

 

مگر اینکه هاخا اجازه دهد نازی‌ها وارد خاک چک شوند؛ این امر اتفاق افتاد.

 

در همان روز، نیروهای آلمانی به بوهم و موراویا سرازیر شدند.

 

این دو استان هیچ مقاومتی نشان ندادند و به سرعت تحت الحمایه آلمان قرار گرفتند.

 

تا عصر همان روز، هیتلر پیروزمندانه وارد پراگ شد.

 

پیمان مونیخ، که به گفته نویل چمبرلین، نخست‌وزیر بریتانیا، «صلح در زمان ما» را خریده بود، در واقع یک ترفند مذاکره‌ای صرف از سوی هیتلر بود که فقط موقتاً شهوت دست‌اندازی سرزمینی پیشوا را به تأخیر انداخت.

 

ریمون آرون اگر نگوییم بزرگترین، یکی از روشنفکران راستگرای قرن بیستم، اینگونه می‌نویسد:

 

“یکجا فریاد خود را بلند کردم تا دولت‌ها به خود آیند و از روی کار آمدن هیتلر قبل از فوت وقت جلوگیری کنند. اما کسی وقعی ننهاد و وقتی هیتلر قدرت را قبضه کرد دیگر به فکر جلوگیری از جنگ نبودم، زیرا جنگ را اجتناب ناپذیر می‌دیدم، آنجا خود را مصروف یافتن راهی کردم که از شدت فجایع آینده جلوگیری کند.”

 

او می‌نویسد: جایی که باید جلو هیتلر بایستند، یعنی زمانی که هنوز به یک ارتش تهاجمی بدل نشده بود، به فکر این بودند او را راضی نگه دارند تا از برخورد با او معاف باشند.

 

بله به درستی آرون اشاره کرده بود که باید جلوی ظلم را از سرچشمه گرفت، اما در کنفرانس مونیخ کشورهای غربی به دنبال راضی نگه داشتن هیتلری بودند که تشنه‌ی فتح جهان بود.

 

 

درباره‌ی morteza rahavard

دانش آموخته علوم سیاسی

همچنین ببینید

انقلاب روسیه

انقلاب روسیه؛ چرا منشویک‌ها شکست خوردند؟

در جریان انقلاب روسیه این الکساندر کرنسکی به رهبری منشویک‌ها بود که تلاش داشت دموکراسی هرچند نیم‌بند را برای روسیه به ارمغان بیاورد، اما تلاش‌هایش به سرانجام نرسید و بلشویک‌ها که تندرو تر بودند قدرت را قبضه کردند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *