تاریخ روابط ژاپن و آمریکا

آمریکایی‌ها، ژاپنی‌ها: احترام متقابل پس از جنگ جهانی دوم

تاریخ روابط ژاپن و آمریکا

روابط دو کشور آمریکا و ژاپن ذهن هر کاوشگر مسائل تاریخی را به سوی خود جلب می‌کند که چرا ژاپنی که در زمانی دشمن درجه یک خود را آمریکا و آمریکایی ها میدید اکنون پس از گذشت حدود 77 سال پس از جنگ جهانی دوم به یکی از شرکای اصلی یکدیگر تبدیل شده‌اند؟

 

اصولاً سوالی که مطرح می‌شود و در این زمانه‌ی ایران شاید خیلی بکار بیاید این است که اساساً ژاپن چرا دشمنی با آمریکا را کنار گذاشت و به همکاری با این کشور روی آورد؟

 

دشمنان جنگ جهانی دوم، رقبای اقتصادی در دهه 1980 و اوایل دهه 1990، احترام متقابل عمیقی دارند.

 

روابط ژاپن و آمریکا
تاریخ روابط ژاپن و آمریکا

تاریخ روابط ژاپن و آمریکا؛ از دشمنی تا دوستی

در سال 1853 میلادی، کمودور متیو پری از نیروی دریایی ایالات متحده با کشتی‌های جنگی به بندر توکیو رفت و یک کشور منزوی را وادار کرد تا خود را برای تجارت با ایالات متحده آمریکا آماده کند، و اتفاقاً مردم ژاپن را با نگاهی بی‌سابقه از فرهنگ بیگانه مواجه کرد.

 

از سال 1639 میلادی، ژاپن سیاست رسمی انزوا از اروپا را در پیش گرفت و مهاجرت را به شدت کنترل می‌کرد. با این حال، در سال‌های پس از ورود پری، ژاپن دستخوش دگرگونی اجتماعی فوق‌العاده‌ای شد و برای بسیاری از ژاپنی‌ها، ایالات متحده به طور فزاینده‌ای به الگویی از قدرت نظامی مدرن، و الگوی یک شیوه‌ی زندگی مطلوب تبدیل شد.

 

پس از بازسازی ژاپن که در دوران امپراتور میجی در سال 1868 انجام شد، شهرنشینی و صنعتی شدن سریع ژاپن باعث زوال کشاورزی شد.

 

از آنجایی که کشاورزان مجبور به ترک زمین خود شدند و بیکاری نتیجه‌ی این عمل بود، آنها بیشتر و بیشتر به دنبال زندگی بهتر در خارج از جزایر سرزمینی خود بودند و از آنجایی که دستمزدهای ژاپنی به شدت کاهش یافته بود و در مقابل خبر رشد اقتصاد ایالات متحده همه‌ی ژاپنی‌ها را شگفت زده کرده بود، مهاجرت راهی بود برای پیدا کردن زندگی بهتر.

 

ره آورد نیوز را در اینستاگرام دنبال کنید؛ روی نوشته کلیک کنید…

 

برخی از اولین مهاجرت ژاپنی ها به سرزمین هایی که بعداً بخشی از ایالات متحده شد غیرقانونی بود. در سال 1868، سرکنسول هاوایی 148 کارگر قراردادی را مخفیانه استخدام و به هاوایی منتقل کرد.

 

تاریخ روابط ژاپن و آمریکا
تاریخ روابط ژاپن و آمریکا

با این حال، از آغاز دهه 1880 میلادی، موانع قانونی مهاجرت شروع به کاهش کرد و به زودی مهاجرت عمده به ایالات متحده آمریکا رخ داد. دولت ژاپن علاقه قابل توجهی به این فرآیند نشان داد و اغلب مهاجران را از میان مردان جوان جاه‌طلب انتخاب می‌کرد.

 

بین سال‌های 1886 و 1911 میلادی، بیش از 400هزار مرد و زن ژاپن را به مقصد ایالات متحده و سرزمین‌های تحت کنترل این کشور ترک کردند.

 

تنش و درگیری در روابط ژاپن و آمریکا

در دو دهه اول قرن بیستم، روابط بین ایالات متحده و ژاپن با افزایش تنش و تلاش هایی برای استفاده از دیپلماسی برای کاهش خطر درگیری رخ داد.

 

هر یک از طرفین دارای قلمرو و منافعی در آسیا بودند که نگرانی هر دوطرف را به همراه داشت. در این بین نیز رفتار ایالات متحده با مهاجران ژاپنی و رقابت برای فرصت های اقتصادی و تجاری در چین نیز تنش ها را تشدید کرد. هم زمان، ادعاهای ارضی هر کشور در اقیانوس آرام، مبنای چندین توافق بین دو کشور بود، زیرا هر دو دولت به دنبال حفظ منافع استراتژیک و اقتصادی خود بود.

 

در آغاز قرن بیستم، به نظر می‌رسید که منافع ایالات متحده و ژاپن در یک راستا باشد. هر دو کشور از ایده “درهای باز” برای توسعه تجاری در چین حمایت کردند.

 

پس از جنگ روسیه و ژاپن در سال‌های 1904-1905، تئودور روزولت، رئیس‌جمهور ایالات متحده، به درخواست ژاپن به عنوان میانجی عمل کرد و دو طرف درگیری در قلمروی بی‌طرف در پورتسموث، نیوهمپشایر با یکدیگر ملاقات کردند.

 

در همان سال، وزیر جنگ ایالات متحده ویلیام هاوارد تافت با نخست وزیر کاتسورا تارو در ژاپن ملاقات کرد. این دو قرارداد مخفی تافت-کاتسورا را منعقد کردند که در آن ایالات متحده حاکمیت ژاپن بر کره را تصدیق کرد و از اتحاد انگلیس و ژاپن در سال 1902 چشم پوشی کرد. هم زمان، ژاپن کنترل فیلیپین را توسط ایالات متحده به رسمیت شناخت.

 

با این حال، در سال های بعد، تنش ها بر سر اقدامات ژاپن در شمال شرقی چین و مهاجرت به ایالات متحده افزایش یافت.

 

در سال 1905، ژاپنی‌ها با وادار کردن چین به اعطای حق مالکیت ژاپن به راه‌آهن منچوری جنوبی، کنترل رسمی بیشتری بر منچوری جنوبی برقرار کردند.

 

ژاپنی ها از این گشایش برای هجوم بیشتر به شمال شرقی چین استفاده کردند و باعث نگرانی دولت روزولت شدند که این امر آرمان های سرمایه گذاری آزاد و حفظ تمامیت ارضی چین را نقض می‌کرد.

 

مطالب مرتبط…

جنایات جنگی؛ تاریک ترین قسمت جنگ جهانی اول

آغاز عملیات نرماندی توسط متفقین/ جزئیات کامل عملیات

جورج مارشال، وزیر امور خارجه آمریکا، طرح مارشال را برای بازسازی اروپای غربی تشریح کرد

 

تاریخ روابط بین الملل
تاریخ روابط ژاپن و آمریکا

همزمان، مقامات برجسته ژاپنی از رفتار با مهاجران ژاپنی در ایالات متحده ابراز ناامیدی کردند در حالی که یک معاهده ایالات متحده و ژاپن که در سال 1894 امضا شده بود، حق مهاجرت به ایالات متحده و برخورداری از حقوقی مشابه شهروندان ایالات متحده آمریکا را در این کشور تضمین می‌کرد.

 

با این حال، در سال 1906، هیئت آموزش و پرورش سانفرانسیسکو اقدامی را برای فرستادن کودکان ژاپنی و چینی به مدارس مجزا تصویب کرد. دولت ژاپن از این سیاست خشمگین شد و مدعی شد که آمریکا معاهده 1894 را نقض کرده است. در یک سری یادداشت‌هایی که بین اواخر سال 1907 و اوایل سال 1908 بین مقامات دو کشور رد و بدل شد، دولت ایالات متحده موافقت کرد که مقامات سانفرانسیسکو را برای پس گرفتن این اقدام تحت فشار قرار دهد و دولت ژاپن نیز قول داد که مهاجرت کارگران به ایالات متحده را محدود کند.

 

با حل موقت مشکل مهاجرت، دو کشور برای ارائه تضمین های متقابل در مورد سرزمین ها و منافع خود در شرق آسیا دیدار کردند. در سال 1908، الیهو روت، وزیر امور خارجه ایالات متحده و تاکاهیرا کوگورو، سفیر ژاپن، قراردادی را منعقد کردند که در آن ژاپن متعهد شد که به متصرفات ارضی ایالات متحده در اقیانوس آرام، سیاست درهای باز خود در چین و محدودیت مهاجرت به ایالات متحده همانطور که در قانون ذکر شده احترام بگذارد؛ ایالات متحده نیز به نوبه خود، کنترل ژاپن بر تایوان و علاقه ویژه ژاپنی ها به منچوری را به رسمیت شناخت.

 

این سلسله توافقات اما مسائل عمده‌ی بین دو کشور را حل نکرد. رفتار ایالات متحده با ساکنان ژاپن همچنان باعث تنش بین دو کشور شد. برای مثال، قانون زمین بیگانه در سال 1913، ژاپنی ها را از مالکیت یا اجاره زمین برای بیش از سه سال منع کرد و تأثیر نامطلوبی بر روابط ایالات متحده و ژاپن در سال های منتهی به جنگ جهانی اول گذاشت.

 

رقابت اقتصادی در چین، که ایالات متحده از آن بیم داشت، موضوع دیگری بود که باعث افزایش تنش بین دو کشور شد.

 

در سال 1915، ژاپن “بیست و یک خواسته” خود را به چین ارائه کرد که در آن از چین خواسته شد ادعاهای ارضی ژاپن را به رسمیت بشناسد، از گرفتن امتیازات جدید به دیگر قدرت ها در امتداد سواحل خود جلوگیری کند و مجموعه ای از اقدامات را انجام دهد که به نفع اقتصاد ژاپن طراحی شده بود.

 

چین برای برون رفت به ایالات متحده متوسل شد و مقامات ایالات متحده با اعلام این که هیچ توافقی را که درهای باز را تهدید کند به رسمیت نمی شناسند پاسخ دادند. با این حال، رئیس جمهور وودرو ویلسون با توجه به نیاز وی به کمک برای حفاظت از منافع ایالات متحده در آسیا، رسیدگی به درگیری رو به رشد در اروپا و مدیریت مسائل نژادی در کالیفرنیا، مایل به اتخاذ موضع قوی تری نبود.

 

احتمال درگیری بین ایالات متحده و ژاپن، به ویژه بر سر چین، دو دولت را به مذاکره مجدد سوق داد.

 

در توافقنامه ایشی-لنسینگ در سال 1917، وزیر امور خارجه رابرت لنسینگ اذعان کرد که منچوری تحت کنترل ژاپن است، در حالی که وزیر امور خارجه ژاپن ایشی کیکوجیرو موافقت کرد که محدودیتی برای فرصت های تجاری ایالات متحده در سایر نقاط چین ایجاد نکند.

 

ژاپن و ایالات متحده در جریان مذاکرات جامعه ملل در سال 1919 دوباره با هم درگیر شدند. ایالات متحده از پذیرش درخواست ژاپن برای بند برابری نژادی یا پذیرش برابری ملت ها خودداری کرد. علاوه بر این، معاهده ورسای کنترل امتیازات ارزشمند آلمان در شاندونگ را به ژاپن اعطا کرد که به اعتراض در چین منجر شد. این امر همراه با ترس فزاینده از ژاپن ستیزه جو، به شکست میثاق اتحادیه در سنای ایالات متحده کمک کرد. در اوایل دهه 1920 روابط ژاپن و ایالات متحده دوباره رو به تنش گذاشت.

 

این شرایط ادامه داشت تا اینکه در سال 1924 میلادی، ایالات متحده مهاجرت بیشتر از ژاپن را ممنوع کرد.

 

در دهه‌ی 1930 حس ناسیونالیستی افراطی در ژاپنی‌ها ریشه دوانید تا جایی که حتی مهاجران ژاپنی و فرزندان آمریکایی‌تبارشان جوامع و مؤسسات قومی مختص به خود را ایجاد کردند.

تاریخ روابط ژاپن و آمریکا
تاریخ روابط ژاپن و آمریکا

شروع جنگ جهانی دوم و خشم خفته‌ای که بیدار شد

در زمان حمله ژاپنی‌ها به پرل هاربر در سال 1941، حدود 120 هزار نفر از تبار ژاپنی در سرزمین اصلی ایالات متحده زندگی می‌کردند که بیشتر در امتداد سواحل اقیانوس آرام بودند. از این بین حدود دو سوم آن‌ها شهروندان آمریکایی بودند که در ایالات متحده آمریکا متولد و بزرگ شده بودند. با این حال، پس از حمله پرل هاربر، موجی از بدگمانی و ترس ضد ژاپنی، دولت روزولت را به اتخاذ سیاست شدیدی در قبال این ساکنان، اعم از بیگانه و شهروند، سوق داد.

 

تقریباً همه آمریکایی‌های ژاپنی مجبور به ترک خانه‌ها و دارایی‌های خود و زندگی در اردوگاه‌ها در بیشتر زمان جنگ شدند.

 

دولت ایالات متحده آمریکا امنیت ملی را به عنوان توجیهی برای این سیاست ذکر کرد، اگرچه این سیاست بسیاری از اساسی‌ترین حقوق اساسی آمریکایی های ژاپنی را نقض کرد.

 

پیروزی‌های یکی پس از دیگری ژاپنی‌ها در گوام، مالایا و فیلیپین به هیستری ضد ژاپنی-آمریکایی کمک کرد، همانطور که گزارش ژانویه 1942 ادعا می‌کرد که آمریکایی‌های ژاپنی تبار اطلاعات حیاتی را قبل از حمله پرل هاربر به دولت ژاپن داده‌اند.

 

اجهاف در حق ژاپنی‌ها در طول جنگ جهانی دوم در آمریکا بسیار زیاد بود تا جایی که دادستان کل آیداهو، برت میلر گفته بود: «ما می خواهیم این کشور را به عنوان کشور سفیدپوستان حفظ کنیم. همه ژاپنی‌ها [باید] تا پایان جنگ در اردوگاه‌های کار اجباری زندگی کنند.»

 

اوج درگیری دو کشور ایالات متحده آمریکا و ژاپن در زمان جنگ جهانی دوم بود که با بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی به اوج خود رسید.

تاریخ روابط ژاپن و آمریکا
تاریخ روابط ژاپن و آمریکا

 

دوران پس از جنگ جهانی دوم

پس از تسلیم ژاپن در سال 1945 میلادی و پایان دادن به جنگ جهانی دوم، نیروهای متفقین به رهبری ایالات متحده آمریکا این کشور را اشغال کردند و تغییرات شدیدی را به وجود آوردند. ژاپن خلع سلاح شد، امپراتوری آن منحل، و شکل حکومت آن به دموکراسی تغییر و اقتصاد و نظام آموزشی آن سازماندهی و بازسازی شد.

 

ژاپن ویران شده در پی جنگ جهانی دوم برای بازسازی هزاران حمله هوایی، از جمله بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، سال‌ها به تلاش عمیق نیاز داشت.

 

بین سالهای 1945 و 1952، نیروهای ایالات متحده به رهبری ژنرال داگلاس مک آرتور، اصلاحات نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گسترده ای را به اجرا گذاشتند.

 

در دهه 1950، دشمن سابق یعنی آمریکا به متحد غربی ژاپن تبدیل شد، بخش‌هایی از فرهنگ آمریکا بخشی از چشم‌انداز ژاپنی شد و ژاپن شروع به یافتن پایه‌های اقتصادی خود به‌عنوان تولیدکننده لوازم مصرفی و لوازم الکترونیکی کرد.

 

تقریباً از پایان جنگ در سال 1945 تا 1947، شامل اساسی ترین تغییرات برای دولت و جامعه ژاپن بود. متفقین ژاپن را به دلیل نظامی گری و توسعه ی گذشته اش با تشکیل دادگاه های جنایات جنگی در توکیو مجازات کردند.

 

در همان زمان، SCAP یا پروتکل اتوماسیون محتوای امنیتی، ارتش ژاپن را منحل کرد و افسران سابق ارتش را از ایفای نقش رهبری سیاسی در دولت جدید منع کرد. در زمینه اقتصادی، SCAP اصلاحات ارضی را معرفی کرد که به نفع اکثریت کشاورزان مستاجر و کاهش قدرت زمینداران ثروتمند بود، که بسیاری از آنها از جنگ حمایت کرده بودند.

 

مک آرتور همچنین به عنوان بخشی از تلاش برای تبدیل اقتصاد ژاپن به یک سیستم سرمایه داری بازار آزاد تلاش کرد تا مجموعه های تجاری بزرگ ژاپنی یا زایباتسو را منحل کند. در سال 1947، مشاوران متفقین اساسا قانون اساسی جدیدی را به رهبران ژاپن دیکته کردند. برخی از عمیق‌ترین تغییرات در این سند شامل تنزل جایگاه امپراتور به یک شخصیت بدون کنترل سیاسی و قرار دادن قدرت بیشتر در سیستم پارلمانی، ترویج حقوق و امتیازات بیشتر برای زنان.

 

در اواخر سال 1947 و اوایل سال 1948، ظهور یک بحران اقتصادی در ژاپن همراه با نگرانی در مورد گسترش کمونیسم، باعث تجدید نظر در سیاست‌های نیروهای متفقین شد. این دوره گاهی اوقات “مسیر معکوس” نامیده می شود. در این مرحله از اشغال، که تا سال 1950 ادامه داشت، بازسازی اقتصادی ژاپن در مرکز توجه قرار گرفت.

 

SCAP نگران شد که اقتصاد ضعیف ژاپن باعث افزایش نفوذ جنبش کمونیستی داخلی شود و به احتمال زیاد پیروزی کمونیست‌ها در جنگ داخلی چین، به نظر می رسید که آینده آسیای شرقی در خطر باشد.

 

سیاست‌های اشغالگری برای مقابله با تضعیف اقتصاد از اصلاحات مالیاتی تا اقداماتی با هدف کنترل تورم متغیر بود. با این حال جدی ترین مشکل کمبود مواد خام مورد نیاز برای تغذیه صنایع و بازارهای ژاپن برای کالاهای نهایی بود. شروع جنگ کره این مشکل را حل کرد. پس از ورود سازمان ملل متحد به جنگ کره، ژاپن به انبار اصلی نیروهای سازمان ملل تبدیل شد.

 

در سال 1950، SCAP آینده سیاسی و اقتصادی ژاپن را به‌طور محکمی تثبیت کرد و به دنبال تضمین یک پیمان صلح رسمی برای پایان دادن به جنگ و اشغال شد. درک ایالات متحده از تهدیدهای بین المللی در سال های بین 1945 و 1950 به قدری تغییر کرده بود که ایده یک ژاپن مسلح و ستیزه جو دیگر مقامات ایالات متحده را نگران نمی کرد. در عوض، به نظر می رسید که خطر واقعی خیزش کمونیسم، به ویژه در آسیا است.

 

توافق نهایی به ایالات متحده اجازه داد تا پایگاه های خود را در اوکیناوا و جاهای دیگر ژاپن حفظ کند و دولت ایالات متحده به ژاپن وعده یک پیمان امنیتی دوجانبه را داد.

 

در سپتامبر 1951، پنجاه و دو کشور در سانفرانسیسکو گرد هم آمدند تا این معاهده را به بحث بگذارند و در نهایت، چهل و نه کشور آن را امضا کردند. کشورهایی که به این پیمان اعتراض داشتند شامل اتحاد جماهیر شوروی، لهستان و چکسلواکی بودند.

 

روابط ژاپن و آمریکا
تاریخ روابط ژاپن و آمریکا

روابط نزدیک ژاپن و آمریکا

پس از گذشت 77 سال از جنگ جهانی دوم دو کشور آمریکا و ژاپن که زمانی دشمن خونی همدیگر بودند به شرکای استراتژیکی تبدیل شده‌اند که هر دو کشور را در مسیر رشد و توسعه قرار داده است.

 

بر اساس نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو که در سال 2015 در آمریکا انجام شد، نشان می‌دهد، حدود دو سوم آمریکایی ها تا حد زیادی به ژاپن اعتماد دارند و سه چهارم ژاپنی‌ها می گویند که به ایالات متحده اعتماد کامل دارند.

 

آمریکایی‌ها از وضعیت کنونی روابط ایالات متحده و ژاپن راضی هستند؛ هشت نفر از هر ده نفر ترجیح می‌دهند که روابط بین دو کشور به همان اندازه که در سال‌های اخیر بوده است ادامه داشته باشد. اما آمریکایی ها در مورد اینکه آیا ژاپن باید نقش نظامی فعال تری در منطقه آسیا و اقیانوسیه ایفا کند یا خیر، اختلاف نظر دارند.

 

حوادث مختلف در طول هفت دهه گذشته در آگاهی آمریکایی و ژاپنی برجسته است. آمریکایی ها از جنگ جهانی دوم و زلزله و سونامی سال 2011 در ژاپن به عنوان مهمترین رویدادهای روابط مدرن بین دوکشور یاد می‌کنند. به احتمال زیاد ژاپنی‌ها اتحاد نظامی ایالات متحده و ژاپن پس از جنگ جهانی دوم را نام می‌برند.

 

از سوی دیگر آمریکایی‌ها بر این باورند که ژاپن اشتباهات خود در طول جنگ جهانی دوم را جبران کرده است. اما بیش از نیمی از آمریکایی‌ها، به‌ویژه آن‌هایی که 65 سال به بالا دارند، همچنان مانند سال 1945 معتقدند که استفاده ایالات متحده از سلاح‌های هسته‌ای برای بمباران هیروشیما و ناکازاکی موجه بوده است.

 

خصومت دهه‌های 1980 و 1990، زمانی که روابط ایالات متحده و ژاپن با یک سری جنگ‌های تجاری خدشه دار شد، کاملاً از بین رفته است.

 

فقط 8 درصد از آمریکایی ها از آن دوره اصطکاک تجاری شدید به عنوان مهم ترین رویداد در روابط مدرن ایالات متحده و ژاپن یاد می کنند. تعداد آمریکایی‌هایی که رویه‌های تجاری ژاپن را ناعادلانه می‌خوانند از 63 درصد در سال 1989 به تنها 24 درصد در حال حاضر کاهش یافته است. بیش از نیمی از آنها فکر می کنند که سیاست تجاری ژاپن در قبال ایالات متحده منصفانه است.

 

آمریکایی ها اکثرا ژاپنی ها را سخت کوش، مبتکر و صادق می دانند.

 

در این تاریخچه ای که با هم مرور کردیم تنها یک موضوع باقی می‌ماند و آن اینکه چرا ژاپن بجای دشمنی با قدرت‌های جهان به همکاری روی آورد؟

 

جواب این سوال پژوهش‌های متعددی را می‌طلبد اما اگر بخواهیم کوتاه بگوییم، بعد از شكست ژاپن در جنگ جهانی دوم سياست اصلی اين کشور سياست همراهی با كشورهای قدرتمند بود و به همين خاطر به همراهی با آمريكا به عنوان مهم‌ترين متحد ادامه داد.

 

البته ميان ژاپن و آمريكا مناقشه وجود دارد، ‌اما سياست اصلی وقتی همکاری متقابل باشد، مناقشه‌ها تبدیل به فرعیات می‌شود و این مناقشه‌ها در چارچوب همکاری قابل حل خواهد بود.

 

در این بین فرهنگ تکثرگرایی که حاکم بر ژاپن است به همکاری‌ها در سطح بین المللی خیلی کمک کرده و از سوی دیگر این فضای تکثرگرایی به رشد علم و اندیشه در این کشور کمک شایانی کرده است.

 

در ژاپن جامعه‌ای پديد آمد كه از نظر فرهنگی سنتی و از نظر ميل به اصلاحات مدرن بودند.

 

 

درباره‌ی morteza rahavard

دانش آموخته علوم سیاسی

همچنین ببینید

انقلاب مجارستان

انقلاب مجارستان/ اتحاد جماهیر شوروی چگونه قیام ملی مجارستان را به خاک و خون کشید؟

انقلاب مجارستان یک قیام ملی خودجوش بود که توسط تانک‌ها و سربازان اتحاد جماهیر شوروی در 4 نوامبر 1956 سرکوب شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *