فهرست مطالب
حکومت رعب و وحشت حزب نازی
حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان یا حزب نازی به یک جنبش توده ای تبدیل شد و از سال 1933 تا 1945 تحت رهبری آدولف هیتلر از طریق ابزارهای توتالیتر آلمان را اداره کرد.
به گزارش ره آورد نیوز، این حزب که در سال 1919 به عنوان حزب کارگران آلمان تأسیس شد، غرور آلمانی و یهودی ستیزی را ترویج کرد و از مفاد معاهده ورسای – توافق صلح 1919 که به جنگ جهانی اول پایان داد – ابراز نارضایتی کرد.
آدولف هیتلر در سال تاسیس به این حزب پیوست و به در سال 1921 و در سال 1923 با قدرت گرفتن در آلمان، رهبر آن شد. پس از شکست آلمان در جنگ جهانی دوم، حزب نازی غیرقانونی اعلام شد و بسیاری از مقامات آن به جنایات جنگی مرتبط با هولوکاست محکوم شدند.
ریشه های حزب نازی
در سال 1919 میلادی، آدولف هیتلر کهنه سرباز ارتش، که از شکست آلمان در جنگ جهانی اول ناامید شده بود – کشور را از نظر اقتصادی افسرده و از نظر سیاسی بی ثبات کرده بود – به یک سازمان سیاسی نوپایی به نام حزب کارگران آلمان پیوست.
این حزب که در اوایل همان سال توسط گروه کوچکی از مردان از جمله قفل ساز آنتون درکسلر و روزنامه نگار کارل هارر تأسیس شده بود، ناسیونالیسم آلمانی و یهودی ستیزی را ترویج میکرد و احساس می کرد که معاهده ورسای، با تحمیل غرامت هایی که بر دوش آلمان انداخته بود بسیار ناعادلانه میآمد.
هیتلر به زودی به عنوان یک سخنران کاریزماتیک در این حزب ظاهر شد و شروع به جذب اعضای جدید با سخنرانی هایی کرد که یهودیان و مارکسیست ها را مسئول مشکلات آلمان میدانست. وی از ناسیونالیسم افراطی و مفهوم “نژاد آریایی” حمایت میکرد.
در ژوئیه 1921، آدولف هیتلر رهبری سازمان را در شرایطی به عهده گرفت، که در آن زمان به حزب کارگران سوسیالیست ناسیونالیست آلمان (حزب نازی) تغییر نام داده بود.
در طول دهه 1920، هیتلر سخنرانی پس از سخنرانی براه انداخت و در آن اظهار داشت که بیکاری، تورم افسارگسیخته، گرسنگی و رکود اقتصادی در آلمان پس از جنگ جهانی اول تا زمانی که یک انقلاب کامل در زندگی آلمان رخ دهد، ادامه خواهد داشت. او توضیح داد که اگر کمونیستها و یهودیان از کشور رانده شوند، اکثر مشکلات قابل حل است.
سخنرانی های آتشین او صفوف حزب نازی را به ویژه در میان آلمانی های جوان و از نظر اقتصادی ضعیف افزایش داد.
بسیاری از افسران سابق ارتش ناراضی در مونیخ نیز به نازی ها پیوستند، از جمله ارنست روم، مردی که مسئول به خدمت گرفتن جوخه های “بازوی قوی” Sturmabteilung (SA) بود که هیتلر از آنها برای محافظت از جلسات حزب و حمله به مخالفان استفاده میکرد.
کودتای سالن آبجوفروشی
در 8 نوامبر با حمایت دیگر گروههای سوسیالیست و ژنرال لودندورف، ژنرال سابق جنگ جهانی اول، هیتلر به 600 نفر از سربازان طوفان خود به فرماندهی هرمان گورینگ دستور داد تا سالن آبجوفروشی در مونیخ را که گوستاو فون کهر، سیاستمدار محافظهکار در آن برای 3000 نفر سخنرانی میکرد، محاصره کنند.
حدود ساعت 8:30 شب، آدولف هیتلر وارد سالن شد، روی صندلی ایستاد و یک تپانچه به سقف شلیک کرد. او به جمعیت اعلام کرد که انقلاب آغاز شده است، سپس فون کهر را به اتاق مجاور بردند. پس از حدود ده دقیقه گروه به سالن بازگشت و هیتلر اعلام کرد که از حمایت فون کهر برخوردار است.
وقتی جلسه به پایان رسید، هیتلر بلافاصله برنامه ریزی برای تصرف مونیخ را آغاز کرد.
صبح روز بعد هیتلر و 3000 هوادار نازی راهپیمایی را به سمت مونیخ آغاز کردند. با این حال، به زودی مشخص شد که پلیس در انتظار هیتلر و طرفدارانش است. در تیراندازی که بین پلیس و طرفداران هیتلر رخ داد، شانزده نازی و چهار افسر پلیس کشته شدند. هیتلر و گورینگ هر دو مجروح شدند.
آدولف هیتلر در 12 نوامبر دستگیر و به خیانت متهم شد؛ در دادگاه که در فوریه 1924 برگزار شده بود، مجرم شناخته شده و به پنج سال زندان محکوم شد. زمانی که هیتلر در زندان بود کتاب معروف خود با نام “نبرد من” را نوشت.
به قدرت رسیدن نازی ها
در سال 1929، جمهوری وایمار آلمان وارد دوره رکود اقتصادی شدید و بیکاری گسترده شد. نازیها با انتقاد از دولت حاکم بر این وضعیت سرمایهگذاری کردند و شروع به پیروزی در انتخابات کردند.
در انتخابات ژوئیه 1932، آنها 230 کرسی از 608 کرسی «رایشتاگ» یا پارلمان آلمان را به دست آوردند.
در ژانویه 1933، آدولف هیتلر به عنوان صدراعظم آلمان منصوب شد و دولت نازی او به زودی کنترل همه جنبه های زندگی آلمان را به دست گرفت. تحت حکومت نازی ها، فعالیت همه احزاب سیاسی دیگر ممنوع شد.
در سال 1933، نازی ها اولین اردوگاه کار اجباری خود را در داخائو آلمان برای اسکان زندانیان سیاسی افتتاح کردند.
داخائو به اردوگاه مرگ تبدیل شد که در آن هزاران یهودی به دلیل سوءتغذیه، بیماری و کار زیاد جان خود را از دست داده و یا اعدام شدند.
علاوه بر یهودیان، زندانیان اردوگاه شامل اعضای گروههایی بودند که هیتلر برای آلمان جدید نامناسب میدانست؛ از جمله هنرمندان، روشنفکران، معلولان جسمی و ذهنی و همجنسگرایان.
سیاست خارجی حزب نازی
هنگامی که هیتلر کنترل دولت را به دست آورد، سیاست خارجی آلمان نازی را به سمت لغو معاهده ورسای و بازگرداندن جایگاه آلمان در جهان هدایت کرد. او با انتقاد از نقشه بازطراحی شده این معاهده از اروپا، استدلال کرد که آلمان – پرجمعیت ترین ایالت اروپا – «فضای زندگی» را برای جمعیت رو به رشد آن ندارد.
اگرچه معاهده ورسای صراحتاً مبتنی بر اصل تعیین سرنوشت مردم بود، اما وی خاطرنشان کرد که با ایجاد کشورهای جدید پس از جنگ مانند اتریش و چکسلواکی که آلمانیهای زیادی در آن زندگی میکردند، آلمانیها را از کشورشان جدا کرد.
حمله آلمان به لهستان
از اواسط تا اواخر دهه 1930، هیتلر گام به گام نظم بین المللی پس از جنگ جهانی اول را تضعیف کرد. او در سال 1933 آلمان را از جامعه ملل خارج کرد، نیروهای مسلح آلمان را فراتر از آنچه در معاهده ورسای مجاز بود بازسازی کرد، راینلند آلمان را در سال 1936 دوباره اشغال کرد، اتریش را در سال 1938 ضمیمه کرد و در سال 1939 به چکسلواکی حمله کرد.
هنگامی که آلمان نازی به سمت لهستان حرکت کرد، بریتانیا و فرانسه با تضمین امنیت لهستان با تجاوزات بیشتر مقابله کردند. با این وجود، آلمان در 1 سپتامبر 1939 به لهستان حمله کرد و بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند.
شش سال سیاست خارجی حزب نازی آتش جنگ جهانی دوم را برانگیخت.
مبارزه نازی ها برای تسلط بر اروپا
پس از فتح لهستان، هیتلر بر شکست دادن بریتانیا و فرانسه تمرکز کرد. با گسترش جنگ، حزب نازی در پیمان سه جانبه 1940 با ژاپن و ایتالیا ائتلاف کرد و پیمان عدم تجاوز آلمان و شوروی سال 1939 را امضا کرد. البته این پیمان عدم تجاوز تا سال 1941 بیشتر ادامه نیافت؛ زمانی که آلمان تهاجم عظیم بلیتسکریگ به اتحاد جماهیر شوروی را آغاز کرد.
در نبردهای وحشیانه ای که به دنبال داشت، نیروهای نازی تلاش کردند تا هدف دیرینه درهم شکستن قدرت بزرگ کمونیستی جهان را محقق سازند.
پس از ورود ایالات متحده آمریکا به جنگ جهانی دوم در سال 1941، آلمان خود را در حال جنگ در شمال آفریقا، ایتالیا، فرانسه، بالکان و اتحاد جماهیر شوروی یافت.
در آغاز جنگ در سال 1939، هیتلر و حزب نازی برای تسلط بر اروپا می جنگیدند. پنج سال بعد آنها برای زنده ماندن.
هلوکاست
هنگامی که هیتلر و حزب نازی در سال 1933 به قدرت رسید، آنها مجموعه ای از اقدامات را با هدف آزار و اذیت شهروندان یهودی آلمان انجام دادند. در اواخر سال 1938، حضور یهودیان در بیشتر مکانهای عمومی در آلمان ممنوع شد.
در طول جنگ، کمپین های ضد یهودی نازی ها در مقیاس و خشونت بزرگ افزایش یافت. در تهاجم و اشغال لهستان، سربازان آلمانی هزاران یهودی لهستانی را به گلوله بستند، بسیاری را در محله های یهودی نشین زندانی کرده تا از گرسنگی بمیرند.
در این بین شروع به فرستادن دیگران به اردوگاه های مرگ در مناطق مختلف لهستان کردند، جایی که یا بلافاصله کشته یا مجبور به کار اجباری شدند.
در سال 1941، زمانی که آلمان به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد، جوخه های مرگ نازی دهها هزار یهودی را در مناطق غربی شوروی به کام خود کشید.
در اوایل سال 1942، در کنفرانس Wannsee در نزدیکی برلین، حزب نازی در مورد آخرین مرحله از آنچه «راهحل نهایی» «مشکل یهودی» نامید تصمیم گرفت و برنامههایی را برای قتل سیستماتیک همه یهودیان اروپایی در هولوکاست بیان کرد.
در سالهای 1942 و 1943، یهودیان در کشورهای تحت اشغال از جمله فرانسه و بلژیک توسط هزاران نفر به اردوگاههای مرگ که در سراسر اروپا رشد کرده بودند، تبعید شدند. در لهستان، اردوگاههای مرگ بزرگ مانند آشویتس با کارایی بیرحمانه شروع به فعالیت کردند.
کشتار یهودیان، کمونیست ها، همجنس گرایان، زندانیان سیاسی و دیگر مردم در سرزمین های تحت اشغال آلمان نازی تنها در ماه های آخر جنگ متوقف شد، زیرا ارتش آلمان در حال عقب نشینی به سمت برلین بود. تا زمانی که هیتلر در آوریل 1945 خودکشی کرد، حدود 6 میلیون یهودی کشته شده بودند.
نازی زدایی
پس از پایان جنگ در سال 1945، متفقین آلمان را اشغال کرده، حزب نازی را غیرقانونی اعلام کردند و برای پاکسازی نفوذ آن از هر جنبه ای از زندگی آلمان تلاش کردند. پرچم سواستیکا ی حزب به سرعت به نمادی از شر در فرهنگ مدرن پس از جنگ جهانی دوم تبدیل شد.
اگرچه هیتلر قبل از محاکمه خود را کشت، اما تعدادی از مقامات نازی در دادگاه نورنبرگ که از سال 1945 تا 1949 در نورنبرگ آلمان برگزار شد، به جنایات جنگی محکوم شدند.