فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی

نگاهی متفاوت به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی

نگاهی متفاوت به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان کمونیسم و تغییرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن که به درگیری‌ها و تغییرات عمده در کشورهای شوروی سابق و اروپای غربی همراه بود، جای آن دارد که به طور مفصل به آن پرداخته شود؛ ما در اینجا روند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را با هم بررسی می‌کنیم.

به گزارش ره آورد نیوز، در طول دهه‌های 1960 و 1970، نخبگان حزب کمونیست به سرعت به ثروت و قدرت دست یافتند در حالی که میلیون‌ها شهروند متوسط شوروی با گرسنگی مواجه بودند. تلاش اتحاد جماهیر شوروی برای صنعتی شدن به هر قیمتی منجر به کمبود مکرر مواد غذایی و کالاهای مصرفی شد.

صف‌های نان در سراسر اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1970 و 1980 رایج بود. شهروندان شوروی اغلب به نیازهای اولیه مانند لباس یا کفش دسترسی نداشتند.

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی

شکاف بین ثروت شدید دفتر سیاسی حزب کمونیست و فقر شهروندان اتحاد جماهیر شوروی باعث واکنش شدید جوانان شد که از پذیرش ایدئولوژی حزب کمونیست مانند والدین خود سرباز زدند.

اتحاد جماهیر شوروی همچنین با فشارهای خارجی در حوزه اقتصادی روبرو شد. در دهه 1980، ایالات متحده آمریکا تحت ریاست رونالد ریگان، اقتصاد شوروی را از سایر نقاط جهان منزوی کرد که به رساندن قیمت نفت به پایین‌ترین سطح خود در آن سال‌ها منجر شد. هنگامی که درآمد نفت و گاز اتحاد جماهیر شوروی به طور چشمگیری کاهش یافت، اتحاد جماهیر شوروی شروع به از دست دادن کنترل خود بر اروپای شرقی کرد.

در همین حال، اصلاحات گورباچف دیر به ثمر نشست و بیش از آنکه کمک به استحکام شوروی کند، به تسریع فروپاشی آن کمک کرد. کاهش کنترل بر مردم شوروی نیز، جنبش‌های استقلال‌طلب را در کشورهای اقماری شوروی اروپای شرقی تقویت کرد.

انقلاب سیاسی در لهستان در سال 1989 جرقه انقلاب‌های دیگر، عمدتاً مسالمت‌آمیز را در سراسر کشورهای اروپای شرقی برانگیخت و به فروریختن دیوار برلین انجامید.

در پایان سال 1989، اتحاد جماهیر شوروی به مانند دیوار برلین فروپاشید.

کودتای ناموفق تندروهای حزب کمونیست در اوت 1991 با کاهش قدرت گورباچف و سوق دادن نیروهای دموکراتیک به رهبری بوریس یلتسین به خط مقدم سیاست روسیه، سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی را رقم زد.

در 25 دسامبر، گورباچف از رهبری اتحاد جماهیر شوروی استعفا داد.

اینستاگرام ره آورد نیوز

عملاً اتحاد جماهیر شوروی در 31 دسامبر 1991 وجود خارجی نداشت.

گورباچف و بوش پدر

تغییر سیاست آمریکا در قبال اتحاد جماهیر شوروی

جورج بوش پدر پس از تحلیف خود در ژانویه 1989 میلادی، به طور خودکار از سیاست سلف خود، رونالد ریگان، در برخورد با میخائیل گورباچف و اتحاد جماهیر شوروی پیروی نکرد. در عوض، او دستور ارزیابی مجدد سیاست استراتژیک را داد تا طرح و روش های خود را برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی و کنترل تسلیحات ایجاد کند.

با این حال، شرایط در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی به سرعت تغییر کرد. تصمیم گورباچف برای آزادی بیشتر به کشورهای اروپای شرقی یک حرکت مستقل و دموکراتیک ایجاد کرد که منجر به فروپاشی دیوار برلین در نوامبر 1989 و سپس سرنگونی حکومت کمونیستی در سراسر اروپای شرقی شد. در حالی که جورج بوش از این جنبش های استقلال طلبانه حمایت می‌کرد، سیاست ایالات متحده آمریکا واکنشی بود. بوش تصمیم گرفت که اجازه دهد وقایع به شکلی ارگانیک پیش بروند و مراقب بود که کاری برای بدتر کردن موقعیت گورباچف انجام ندهد.

با تکمیل بررسی سیاست خارجی، و با در نظر گرفتن رویدادهای در حال گسترش در اروپا، جورج بوش در اوایل دسامبر 1989 با گورباچف در مالت ملاقات کرد. آنها زمینه را برای نهایی کردن مذاکرات در خصوص تکمیل پیمان نیروهای متعارف در اروپا فراهم کردند، و تغییرات سریع در اروپای شرقی را مورد بحث قرار دادند. جورج بوش پدر تلاش برای اصلاحات توسط گورباچف را تحسین کرد و امیدوار بود که رهبر اتحاد جماهیر شوروی موفق شود این اتحادیه را به سمت یک سیستم دموکراتیک و یک اقتصاد بازار محور سوق دهد.

تصمیم گورباچف برای اجازه دادن به انتخابات با سیستم چند حزبی و ایجاد ریاست جمهوری برای اتحاد جماهیر شوروی، روند کند دموکراتیزه شدن را آغاز کرد که در نهایت کنترل کمونیست ها بر کشور و کشورهای اقماری دیگر را کاهش داد و به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد.

مطالب مرتبط…

همه رهبران اتحاد جماهیر شوروی/ از لنین تا گورباچف

 

پس از انتخابات مه 1990، گورباچف با فشارهای سیاسی داخلی متناقضی روبرو شد: بوریس یلتسین و جنبش کثرت‌گرا از دموکراسی‌سازی و اصلاحات سریع اقتصادی حمایت می‌کردند در حالی که نخبگان کمونیست تندرو می‌خواستند برنامه اصلاحات گورباچف را خنثی کنند.

در مواجهه با شکاف فزاینده بین یلتسین و گورباچف، دولت بوش ترجیح داد که اساساً با گورباچف کار کند، زیرا آنها او را به عنوان شریک قابل اعتمادتر قبول داشتند و به این دلیل که او امتیازات متعددی داد که منافع ایالات متحده آمریکا را ارتقا می‌داد. با خروج نیروهای ارتش سرخ از آلمان شرقی، گورباچف با اتحاد مجدد آلمان موافقت و حتی با پیوستن آلمان تازه متحد شده به ناتو نیز موافقت کرد. همچنین، زمانی که صدام حسین به کویت حمله کرد، ایالات متحده آمریکا و رهبری اتحاد جماهیر شوروی به صورت دیپلماتیک برای دفع این حمله همکاری کردند.

با وجود تمام این گام‌های مثبت در صحنه بین‌المللی، مشکلات داخلی گورباچف همچنان رو به افزایش بود. چالش های اضافی برای کنترل مسکو، گورباچف و حزب کمونیست را تحت فشار قرار داد تا بتواند قدرتش را حفظ کرده و اتحاد جماهیر شوروی را دست نخورده نگه دارد.

پس از سقوط رژیم های کمونیستی در اروپای شرقی، کشورهای بالتیک و قفقاز خواستار استقلال از مسکو شدند. در ژانویه 1991، خشونت در لیتوانی و لتونی آغاز شد. تانک های شوروی برای توقف قیام های دموکراتیک مداخله کردند، اقدامی که بوش قاطعانه آن را محکوم کرد.

در سال 1991، دولت بوش با توجه به سطح فزاینده آشفتگی در داخل اتحاد جماهیر شوروی، گزینه‌های سیاسی خود را مورد بازنگری قرار داد.

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی

سیاست جورج بوش پدر در سال های منتهی به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی

با توجه به شرایط حاکم در اتحاد جماهیر شوروی جورج بوش پدر سه گزینه اساسی برای رویارویی با آینده نامعلوم در قبال اتحاد جماهیر شوروی در پیش گرفت. اول اینکه دولت آمریکا می تواند به حمایت از گورباچف به امید جلوگیری از تجزیه شوروی ادامه دهد. از سوی دیگر، ایالات متحده آمزیکا می تواند حمایت خود را به یلتسین و رهبران جمهوری خواه تغییر دهد و از بازسازی کنترل شده یا تجزیه احتمالی اتحاد جماهیر شوروی حمایت کند. گزینه نهایی شامل حمایت مشروط از گورباچف، اهرم کمک در ازای اصلاحات سیاسی و اقتصادی سریعتر و رادیکال تر بود.

بوش که در مورد میزان سرمایه سیاسی گورباچف مطمئن نبود، عناصر گزینه دوم و سوم را ترکیب کرد. زرادخانه هسته‌ای شوروی و نیروهای متعارف شوروی گسترده بود و تضعیف بیشتر گورباچف می‌توانست مذاکرات بیشتر برای کنترل تسلیحات را از مسیر خارج کند. بوش پدر برای ایجاد توازن بین منافع ایالات متحده در رابطه با رویدادهای اتحاد جماهیر شوروی و به منظور نشان دادن حمایت از گورباچف، معاهده کاهش تسلیحات استراتژیک موسوم به “استارت” را در اجلاس مسکو در ژوئیه 1991 امضا کرد. با این حال مقامات دولت بوش نیز تماس خود را با یلتسین افزایش دادند.

کودتا علیه گورباچف

کودتای ناموفق اوت 1991 علیه گورباچف سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی را رقم زد. این کودتا که توسط کمونیست‌های تندرو برنامه ریزی شده بود، قدرت گورباچف را کاهش داد و یلتسین و نیروهای دموکراتیک را به خط مقدم سیاست شوروی و روسیه سوق داد.

بوش علناً کودتا را محکوم کرد و آن را «فرا قانون اساسی» خواند، اما موقعیت ضعیف گورباچف برای همه آشکار شده بود. او مدت کوتاهی پس از کودتا از رهبری خود به عنوان رئیس حزب کمونیست استعفا داد؛ در واقع گورباچف قدرت حزب را از قدرت ریاست جمهوری اتحاد جماهیر شوروی جدا کرد.

در پی آن، کمیته مرکزی حزب کمونیست منحل شد و یلتسین فعالیت های حزبی را ممنوع کرد. چند روز پس از کودتا، اوکراین و بلاروس استقلال خود را از اتحاد جماهیر شوروی اعلام کردند. کشورهای بالتیک که قبلا استقلال خود را اعلام کرده بودند، به دنبال به رسمیت شناخته شدن در عرصه بین المللی بودند.

اعلام فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی

در میان تغییرات سریع و چشمگیر در سراسر اتحاد جماهیر شوروی، مقامات دولت بوش پیشگیری از فاجعه هسته ای، مهار خشونت قومی، و انتقال پایدار به نظم های سیاسی جدید را در اولویت قرار دادند. در 4 سپتامبر 1991، وزیر امور خارجه آمریکا، جیمز بیکر، پنج اصل اساسی را بیان کرد که سیاست ایالات متحده را در قبال جمهوری های در حال ظهور هدایت می کند:

تعیین سرنوشت مطابق با اصول دموکراتیک، به رسمیت شناختن مرزهای موجود، حمایت از دموکراسی و حاکمیت قانون، حفظ حقوق بشر و حقوق اقلیت های ملی و احترام به قوانین بین المللی.

پیام اصلی این سیاست روشن بود – اگر جمهوری‌های جدید می‌توانستند از این اصول پیروی کنند، می‌توانستند از ایالات متحده آمریکا انتظار همکاری و کمک داشته باشند. بیکر با گورباچف و یلتسین در تلاش برای تقویت وضعیت اقتصادی و ایجاد فرمولی برای همکاری اقتصادی بین جمهوری‌ها و روسیه، و همچنین تعیین راه‌هایی برای اجازه دادن به اصلاحات سیاسی به شیوه‌ای منظم و صلح‌آمیز، ملاقات کرد. در اوایل دسامبر، یلتسین و رهبران اوکراین و بلاروس در برست برای تشکیل اتحادیه کشورهای مستقل مشترک المنافع (CIS) ملاقات کردند و عملاً فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را اعلام کردند.

در 25 دسامبر 1991، پرچم چکش و داس شوروی بر فراز کرملین پایین آمد و پس از آن با پرچم سه رنگ روسیه جایگزین شد. میخائیل گورباچف اوایل روز قبل از سمت خود به عنوان رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی استعفا داد و بوریس یلتسین به عنوان رئیس جمهور جدید روسیه انتخاب شد. مردم در سراسر جهان با شگفتی این انتقال نسبتاً مسالمت آمیز از یک کشور کمونیستی به چندین ملت جداگانه را تماشا کردند.

با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، هدف اصلی دولت بوش ثبات و امنیت اقتصادی و سیاسی برای روسیه، کشورهای بالتیک و کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق بود.

بوش پدر هر 12 جمهوری مستقل را به رسمیت شناخت و با روسیه، اوکراین، بلاروس، قزاقستان، ارمنستان و قرقیزستان روابط دیپلماتیک برقرار کرد. در فوریه 1992، بیکر از جمهوری‌های باقی‌مانده بازدید کرد و روابط دیپلماتیک با ازبکستان، مولداوی، آذربایجان، ترکمنستان و تاجیکستان برقرار شد. جنگ داخلی در گرجستان تا ماه مه 1992 مانع به رسمیت شناختن این کشور و برقراری روابط دیپلماتیک با ایالات متحده آمریکا شد.

یلتسین در فوریه 1992 با بوش در کمپ دیوید ملاقات کرد و به دنبال آن یک سفر رسمی دولتی به واشنگتن در ژوئن انجام داد. رهبران قزاقستان و اوکراین در ماه مه 1992 از واشنگتن بازدید کردند.

در طول سفرهای یلتسین به واشنگتن، سیاست، اصلاحات اقتصادی و مسائل امنیتی بر گفتگوهای یلتسین و بوش غالب بود. مهم ترین نگرانی این بود که امنیت زرادخانه هسته ای اتحاد جماهیر شوروی سابق و ساخت تسلیحات هسته ای خاص به دست افرادی نیافتد که امنیت بین المللی را دچار چالش کنند. بیکر وزیر امور خارجه آمریکا تصریح کرد که بودجه‌ای از سوی ایالات متحده برای تامین امنیت سلاح های هسته ای، شیمیایی و بیولوژیکی در اتحاد جماهیر شوروی سابق در دسترس است.

قانون Nunn-Lugar در نوامبر 1991 برنامه کاهش تهدیدات تعاونی را برای تأمین مالی از بین بردن تسلیحات در اتحاد جماهیر شوروی سابق، مطابق با معاهدات START و INF و سایر قراردادها ایجاد کرد. بوش و بیکر همچنین با یلتسین و سازمان‌های بین‌المللی مانند بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول برای ارائه کمک‌های مالی و امیدواری برای جلوگیری از بحران انسانی در روسیه همکاری کردند.

درباره‌ی morteza rahavard

دانش آموخته علوم سیاسی

همچنین ببینید

مثلث برمودا

مثلث برمودا کجاست؟ علم چگونه معمای این مکان را حل کرد؟

بسیاری از مردم مثلث برمودا را یکی از اسرارآمیزترین نقاط زمین می‌دانند. اما به راستی چرا مثلث برمودا تا این اندازه مورد توجه قرار گرفته است؟ آیا این منطقه واقعا تا این اندازه ترسناک است؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *